یک روز با خانواده های زندانیان سیاسی زن در سالن ملاقات
شیوا نظرآهاری
سالن ملاقات زندان اوین این روزها خلوتتر از همیشه است، شمار زندانیان سیاسی زن کمتر شده است و خانوادههایی که هفتهای یکبار سربالایی اوین را طی میکنند برای رسیدن به سالن ملاقات، تعدادشان کم و کمتر میشود. اما کسانی هم هستند که پیش از از همه در این سالن بودهاند و هنوز هر یکشنبه به هوای ملاقات خودشان را میرسانند به اوین. خانوادههای مهوش شهریاری، فریبا کمالآبادی و بهاره هدایت و مریم اکبری منفرد که قدیمیترین زندانیان بند زنان زندان اوین هستند. خیلیها در این سالها آمده و رفتهاند. زندانیان جدید، خانوادههای جدید، اما این خانوادهها هنوز این راه را میآیند و میروند. شوهر فریبا کمالآبادی و ترانه کوچکی که حالا بزرگ شده و با همسرش به سالن ملاقات میآید، مادرش که زندانی شد اون در مقطع راهنمایی درس میخواند، حالا دانشجو شده و به خانه خودش رفته است.
خانواده مهوش شهریاری که هفت سال است طول و عرض سالن ملاقات را طی میکنند تا لحظه خوانده شدن برای رفتن به دیدار زندانیشان. امین احمدیان که پنج سال و هشت ماه است، روزهای یکشنبه، برگه مرخصیاش را توی شرکت پر میکند تا خودش را برساند به زندان اوین و سالن ملاقات، برای نیم ساعتی که در هفته سهماش از زندگی مشترک با بهار شده است. خانواده مریم اکبری منفرد، که حالا هفتههای پایانی ملاقاتهایشان را پیش از شروع سال تحصیلی میگذرانند. مدرسهها که شروع شود، بچهها دیگر نمیتوانند یکشنبهها صبح بیایند به دیدار مادر.خانواده صدیقه مرادی که بیش از 4 سال از محکومیتاش گذشته و یاسمن کوچک همه یکشنبهها بی کم و کاست به دیدار مادر میشتابد. کامران رحیمی همسر فاران که تازه از زندان آزاد شده و هنوز از زندان رهایی ندارد، یکشنبهها به دیدار همسر و چهارشنبهها به دیدار برادر..”
اسامی خوانده میشود. مریم نقاش زرگران، آتنا دائمی، آتنا فرقدانی و …. خانوادهها یک به یک بالا میروند و هر کدام از ما دوباره پرت میشویم، به آن طرف دیوار، لحظه خوانده شدن اسامی، حاضر شدن،توی مینیبوس نشستن و بدو خودمان را به سالن ملاقات رساندن، تا پردهها برود بالا و نیم ساعتی حرف بزنیم ، گریه کنیم و بخندیم و دوباره برگردیم توی بند… برای مهوش و فریبا و بهاره و مریم و فاران و صدیقه و ….. کی تمام میشود این یکشنبهها..
برگرفته از صفحه فیس بوک نویسنده