ازدواج کودکان آزار جنسی است
گفت و گو: سارا امیری
زهره معینی، فعال حقوق کودک چند سالی مدیریت موسسه زنان و کودکان رهیاب را بر عهده داشته است. او پدیده کودک همسری را موضوعی بسیار جدی و آزار جنسی می داند. او معتقد است: «وقتی درباره ازدواج کودکان حرف میزنیم درواقع درباره آزارشان سخن میگوییم، کودکی که باید خلاقیتش رشد کند همه اینها را در بهترین زمان عمرش رها میکند و وارد بستری میشود که ازدواج نامگرفته است.»
موسسه ای که زهره معینی مسئولیتش را بر عهده داشت، در سال ۹۰ توسط دولت تعطیل شد.
به نظر میرسد ازدواج کودکان زیر ۱۸ سال این روزها تبدیل به مسئلهای اجتماعی شده چقدر با این موضوع موافقید؟
من معتقدم ازدواج کودکان تجاوز است، نه ازدواج .وقتی دختربچهای بدون شناخت جنسی و فیزیولوژی مورد تعرض جنسی قرار میگیرد این تجاوز نام دارد نه ازدواج.
اما آنچه شما از آن بهعنوان تعرض جنسی نام میبرید، کاملاً بنیان قانونی دارد و از سوی جامعه توجیه میشود؟
دقیقاً. طبق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی ازدواج دختران ۱۳ سال و پسران ۱۵ سال مجاز است. هرچند مانع شرعی برای زیر این سن هم وجود ندارد و خانوادهها با صیغه ازدواج را به اصطلاح جاری می کنند و بعد از رسیدن به این سن آن را ثبت میکنند. ضمن اینکه گواهی رشد هم هست و ثبت از این طریق هم انجام میشود؛ یعنی قوانین شرعی به این موضوع رو به رشد دامن زده است. هرچقدر به گذشته برمیگردیم ازدواج کودکان کمتر بوده است.
یعنی فکر میکنید در سالهای اخیر ازدواج کودکان رشدش نسبت به گذشته بیشتر است؟
بله نسبت به ۲۰ سال قبل این مساله رواج بیشتری یافته است. وضعیت بد اقتصادی و دور شدن کودکان از چرخه تحصیل به این مساله دامن زده است. بهویژه این مساله درباره دختران بیشتر صدق میکند وقتی دختران از چرخه تحصیل خارج میشوند بهعنوان نانخور اضافه خانه شناخته میشوند و بعد بهتدریج به ازدواج با مردان مسنتر از خود تشویق میشوند. چراکه برای خانواده امکانات اقتصادی به همراه میآورد. مردان مسن معمولاً خانواده دختر را حمایت اقتصادی میکنند و با توجه به مشکلات اقتصادی سالهای اخیر و این موج عظیم بیکاری و تورم برخی خانوادهها این گونه سعی می کنند به اصطلاح ” نان خورهای اضافی شان ” را کم کنند و در این تفکر چهبهتر که دخترانشان را به ازدواج ترغیب کنند.
نقش اقتصاد را پررنگتر میبینید یا فرهنگ؟
هر دو. برخی باوجود توان اقتصادی متوسط به دلایل فرهنگی دخترانشان را مجبور به ازدواج میکنند و در کنار اینها اقتصاد هم هست و عدهای باوجوداینکه اصلاً اعتقادی به این مسائل ندارند به خاطر مسائل اقتصادی دخترانشان را مجبور به ازدواج میکنند.
کودک همسری چه تبعات شخصی برای فرد به دنبال دارد؟
این ازدواجها را من کودکآزاری جنسی مینامم. چون ازدواج در این سن موجب جدا شدن کودک از گروه همسالانش میشود .کودکان در این چرخه از روابط اجتماعی و تعامل اجتماعی بازمیمانند و از چرخه تحصیل خارج میشوند و به دلیل تحصیل نکردن هرگز به استقلال اقتصادی نمیرسند. این کودکان اصلاً دانشی برای زندگی زناشویی ندارند و ازدواج را نمیفهمند. آسیبهای فیزیکی را هم نباید نادیده گرفت یک دختر ۱۳ ساله یا ۱۵ساله بههیچعنوان برای باروری آماده نیست، همچنین آنها به بلوغ فکری برای اداره خانواده هم نرسیدهاند. این کودکان توانایی تصمیمگیری ندارند و در تصمیم هایی که برایشان گرفته میشود ذوب خواهند شد.
به باروری اشاره کردید؟ باروری در این سن بسیار خطرناک است؟
طبق آمارهای جهانی چهارده میلیون دختر زیر ۱۸ در هرسال ازدواج میکنند. حدود نیمی از این افراد باردار میشوند و حدود ۵۰ درصد آنهایی که بین ۱۰ تا ۱۴ سالگی باردار میشوند یا در زمان بارداری یا زایمان دچار مرگومیر میشوند. این قتلعام است.
بهعنوان کودک – والد هم آسیبهای زیادی به نسل بعدی میزنند درست است؟
دقیقاً. چون این افراد هیچدانشی ندارند که به کودکانشان منتقل کنند؛ یعنی فقر سرمایه تربیتی دارند و این چرخه مدام تکرارمی شود و کودک نسل بعد هم به همین ترتیب و بدون دانش کافی ازدواج میکند. این پروسه به توسعه ملی کشور لطمه میزند.
پس با این اوصاف کودک همسری را مساله جدی اجتماعی میدانید؟
موضوع بسیار جدی است و دولت باید وارد این کارزار شود . بهویژه در حاشیه کشور و ایلات این موضوع جدی است .گاهی دختران بهعنوان بدهی داده میشوند. جایی دیگر بهعنوان خون بس در درگیریهای قبیله ای مبادله میشوند، آنچه برای این دختران اتفاق میافتد دیگر روشن است. راه دور نرویم همین کودکان کار در خیابانها بسیاریشان فروختهشده و درعینحال بچه به بغلاند. اینها ابژه جنسیاند که بعد از مدتی تبدیل به روسپی هم میشوند.
درباره پسران چطور هرچند آمار ازدواج پسربچهها بسیار کمتر از دختران است اما در مناطق حاشیهای کشور این مساله هم دیده میشود. این مساله چه آسیبهایی به دنبال دارد؟
همانطور که گفتید تعداد پسرها کمتر است دختران به خاطر مسائل اخلاقی و سنتها زودتر ازدواج میکنند و هرچند پسرها هم آسیب میبینند ولی باز تأثیر آن بیشتر برزنان است چون همان پسربچه هم با یک دختر کم سن ازدواج میکند. در این نوع ازدواج میدانید دخترها به لحاظ جسمی چه آسیبهایی میبینند من موردهایی را خود شاهد بودم دخترانی که به دلیل پارگی شدید واژن و مقعد دچار بیماریهای جدی شده بودند. این مساله همینطور آسیبهای جدیتر اجتماعی هم به دنبال دارد.
چه آسیبهایی؟
وقتی این افراد کمی عقل رس شوند از خانه فرار میکنند، قتلهای ناموسی از دیگر تبعات این ازدواجهاست. دامنه خشونت علیه زنان به این کودکان هم کشیده میشود.
بیشتر به تبعات شخصی این نوع ازدواجها اشاره کردید این نوع ازدواج ها چه پیامدهای اجتماعی دارد؟
با این نوع ازدواجها از حضور اجتماعی تعداد زیادی از افراد در عرصه اجتماع جلوگیری به عمل میآید. این افراد از چرخه تحصیل خارج میشوند و به دلیل فقر دانش بچههایی شبیه به خود تربیت میکنند و همینطور خشونت را در جامعه تقویت میکنند. من فیلمی دیدم که مادری نوزادش را بهشدت کتک میزد این چرخه خشونت مدام تکرار میشود و این خشونت وارد جامعه میشود. مساله بیسوادی دیگر پیامدش است. همچنین روزبهروز افرادی خواهیم داشت که بعداً به کارگران جنسی تبدیل میشوند. بسیاری از قاچاقهای انسان از دل این موضوع بیرون آمدهاند. این مساله آنقدر تبعات اجتماعی گسترده دارد که گاه دیده نمیشود چون زیر عنوانی بانام ازدواج پنهانشده است.
قدم اول برای هشدار دادن نسبت به این موضوع چیست؟
ما کشوری مذهبی هستیم. علما دراینباره نقش تعیینکننده دارند آنها باید بفهمند این مسئله خطرناک است در سال ۲۰۰۹ شورای نگهبان سن ۱۵ سال را برای ازدواج دختران رد کرد. درحالیکه در فرایند قانونی همان دو سال هم مفید بود.
کمک گرفتن از علمای مذهبی و ایجاد فضای کار و رفاه هم نقش تعیین کننده دارند. البته که نقش قانون را هم نباید نادیده گرفت.
یعنی بخشی از این اتفاق فرهنگی است و نه صرفاً به دلیل فقر اقتصادی؟
این موضوع خیلی جاها به دلیل فقر فرهنگی رواج دارد یعنی دختر ۱۲ -۱۳ ساله را در برخی مناطق ترشیده مینامند. این حتی در مناطق شهری هم دیده میشود اما وقتی همین دختر ۲۵ ساله یا ۳۰ ساله شود میفهمد اینها واقعیت ندارد. بعد به طلاق فکر میکند. طبق آمارها بیشتر طلاقها بین جوانان زیر ۲۰ سال رخ میدهد. شناخت در اینگونه ازدواجها اصلاً جایی ندارد.
البته ضمن حرفهایتان اشاره کردید این آسیب را برای دختران جدیتر میدانید؟
بله زنان هستند که نقش مادری دارند یک دختربچه باردار هنوز به لحاظ فیزیکی کامل نیست.و حجم بدنش به گونهای نیست که جنین را حمل کند و از همه مهمتر غرایز مادری ندارد و اگر فرزندش متولد شود در ازدواج طبیعی، بدنش هنوز تحمل زایمان را ندارد. دختران خیلی جوان بدن و رحمشان آمادگی مقابله با ویروسهایی که با سرطان مقابله میکند را ندارد و آنها معمولاً درگیر سرطان دهانه رحم میشوند. فکر کنید ازدواج این دختربچهها با مردهای مسن چه خطراتی را میتواند به آنها تحمیل کند، مرد ۴۰ ساله با تجربیات متعدد جنسی چه آسیبهایی را به یک دختربچه وارد میکند. از کودکی به چرخه بزرگسالی افتادن واقعاً دردناک است.
در مناطقی مثل سیستان و بلوچستان این موضوع خیلی زیاد دیده میشود، زوجینی که همبازی یکدیگرند. هرچند در تهران هم از این موارد دیده ام. زنی پسرش را در ۱۹ سالگی مجبور به ازدواجکرده بود. پرسیدم چرا؟ گفت برای اینکه اگر ازدواج نمیکرد فاسد میشد و ایدز میگرفت.
این واقعاً فقر فرهنگی است؟ دانشآموزانی که ازدواج زودهنگام داشتند هم در گفتگو با من همین استدلال را میآوردند؟
این فقر فرهنگی از خانواده میآید و این باور بسیار خطرناک است که فکر کنی ممکن است فاسد شوی درحالیکه باید مدام این باور تقویت شود که من میتوانم انسان توانمندی باشم. این تفکرات کاملاً ریشه در مردسالاری دارد اصلاً بحث ازدواج در این سن ریشه مردسالارانه دارد. اگر بخواهیم به این موضوع از منظر مساله زنان هم نگاه کنیم زنان در این ازدواج هیچ مالکیتی بر تن خود ندارند. در این ازدواجها هیچ رشدی وجود ندارد. طبیعی است، مردی که با یک دختربچه ازدواجکرده علاقهای به رشد و آگاهی این دختر ندارد.
در چه شهرهایی آمار ازدواج دختران بالاتر است؟
سه شهر هرمزگان قشم، میناب و بندرعباس دریک سال ۵۳۰ کودک زیر ۱۰ سال در آن ازدواجکردهاند. به اینها ازدواجهای ثبتنشده را هم اضافه کنید . خلأ قانون اینجا بهشدت دیده میشود یعنی حتی ما یک جامعه آماری دقیق در این باره نداریم.
چرا بهاندازه کافی به این موضوع پرداخته نمیشود؟
این موضوع هم تا حد زیادی تابو است چون پوششی به نام ازدواج دارد. باید از این تابوها کمکم گذر کرد. چند سال پیش روی موضوع زنای با محارم کار میکردیم دراینباره هم مدام مقامهای رسمی ما را تشویق به سکوت میکردند. پشت ازدواج کودکان کلی فاجعه نهفته است و سکوت چارهساز آن نیست.