بازار كار گردشگري در دست مردهاست
دلبر توكلي
«بيش از 24 مليت را در بازديد از تخت جمشيد، بادگيرهاي يزد، ارگ قديم بم و ساير اماكن تاريخي و گردشگري كشورمان همراهي كردهام.» شعله جليلي كه از سال 1370 فعاليت خود را در امر تورگرداني آغاز كرده است با حوصله و آرامشي خاص در دفتر كارش به سوالاتم پاسخ ميدهد. وي 58 سفر كاري به 30 استان كشور داشته و علت اصلي گرايشش به حوزهء گردشگري را تشويق و پرورش پدرش در راستاي عرق به ميهن ميداند.
ادامهء اين گفتوگو در پي ميآيد:
با توجه به آنكه سالهاست در اين حوزه فعال هستيد، نقش زن در توسعهء گردشگري كشورمان را چقدر پررنگ ديديد؟
از آنجايي كه به آموزش بسيار اهميت ميدهم و برايم در اولويت است هميشه سخنم را از اين بخش شروع ميكنم چرا كه فكر ميكنم اگر آموزش صحيح وجود نداشته باشد نميتوان به جامعهاي بالنده دست يافت، اما متاسفانه باوجود آنكه از سوي سازمان جهاني جهانگردي، سال 2007 به نام زنان در اين حوزه نامگذاري شد; با آنكه همهء مدارك مورد نياز براي تاسيس آموزشگاهگردشگري را داشتم پس از 9 ماه رفتوآمد با تقاضاي من موافقت نشد.
چرا؟
پاسخ صحيحي در اين خصوص نگرفتم اما آنچه بديهي است، بسياري از دستاندركاران بخش گردشگري كشورمان با فعاليت زنان در اين حوزه موافقت چنداني ندارند. به طوري كه تا به حال بسيار ديدهام دفاتر خدمات مسافرتي را، كه در عين نيازمندي به راهنما، در سفرها ترجيح دادند از راهنماي مرد استفاده كنند. هيچ وقت نفهميدم كه اين مديران چگونه فكر ميكنند ما هم چون مردان راهنما، درس خوانديم. در اين جامعه بزرگ شديم و با مختصات و فرهنگ كشورمان آشنا هستيم.
فكر نميكنيد دليل اصلي آن به سختي حرفه در اين بخش برميگردد؟
البته، شغل راهنمايي تور، كار آساني نيست چرا كه در حين سفر علاوه بر مسووليت سنگيني كه در مورد مسافران برعهده داريم، با راننده، رستورانچي، هتلدار و بسياري ديگر روبهرو هستيم بنابراين يك راهنما بايد قوي باشد (هم از نظر روحي و هم از نظر جسمي) تا بتواند يك سفر خوب را براي گردشگران تدارك ببيند. هميشه احساس ميكنم يك راهنماي موفق بايد عاشق كارش باشد.
آيا زنان و مردان در اين حوزه از حقوق مساوي برخوردارند؟
بايد اعتراف كنم كه زنان و مرداني كه در اين حوزه فعال هستند از حقوق مساوي برخوردار نيستند. باز هم به آموزش برميگردم، وقتي يك راهنماي زن در حال گذراندن دوره است نميتواند به راحتي به سايتهاي گردشگري كه در نقاط دور از دسترس قرار گرفتهاند برود اما آقايان ميتوانند با هر نوع وسيلهء نقليهاي از اين اماكن بازديد كنند و به تجربيات خود بيفزايند. از طرفي چون ميزان آسيبپذيري زنان در جامعهء ما نسبت به مردان بيشتر است، بانواني كه در اين بخش فعاليت ميكنند به راحتي نميتوانند در سايتهاي باستانشناسي نيز حضور پيدا كنند. گاه فكر ميكنم ما علاوه بر اين كه سختي كار در حرفهء راهنمايي تور را برعهده داريم بايد از توان بيشتري براي ايستادن در مقابل آزار و اذيتهايي كه به اقتضاي جنسيتمان در اين حرفه متحمل ميشويم نسبت به ساير مشاغل برخوردار باشيم.
منظورتان اين است كه به واسطهء اين شغل در معرض آسيبهاي اجتماعي هم قرار ميگيريد؟
دقيقا همين است. گاه پيش آمده كه راهنماي خانمي كه تور را برگزار ميكند در اقامت شبانه و يا در طول راه با مشكلاتي مواجه شده است و چون هيچ صنفي براي دفاع از حقوقش وجود نداشته حتي با طرح شكايت، نتوانسته است حقانيت خود را ثابت كند.
باز هم سوالم را تكرار ميكنم، به نظر شما زنان در توسعهء گردشگري كشورمان چقدر نقش دارند؟
خوشبختانه در برخي از شهرستانها شاهد حضور مديران زني كه اقدام به تاسيس دفتر خدماتي مسافرتي كردهاند، هستيم كه ناگفته نماند آنان هم مشكلات زيادي در ادارهء مجموعهء خود به خصوص در رقابت با مديران دفاتري كه مرد هستند دارند اما از طرفي ميبينيم كه در سطح كلان مديريتي، زنان فعال در بخش گردشگري حضورشان نه تنها كمرنگ بلكه بيرنگ است. بسيار جاي تاسف دارد كه در سمينار بازاريابي الكترونيكي e-marketing حتي يك سخنران زن وجود نداشت اما در هنگام دادن هدايا، چند خانم مانكن براي دادن جوايز آمدند.
فكر ميكنيد بستر حضور زنان در اين حوزه فراهم نيست يا اين كه زنان ايراني علاقهء چنداني به فعاليت در بخش گردشگري ندارند؟
بازار كار گردشگري دردست مردها ميچرخد، نه زنها چون گردشگري يك بخش كاملا اقتصادي است و سرمايهها در كشورمان در دست مردها ميچرخد. دختران از سنين پايين در خانوادهها محصور هستند و بعد وارد دانشگاه ميشوند و درس ميخوانند حتي در خانوادهاي كه از تمكن مالي خوبي برخوردارند آموزش فعاليت اقتصادي به دختران جايگاهي ندارد، بنابراين چگونه ميتوان توقع داشت كه زنان ما امكان رقابت با مردان را در سرمايهگذاريهاي كلان در بخش گردشگري داشته باشند.
وقتي ساخت يك هتل نياز به بودجهء چند ميليارد توماني دارد طبيعي است كه زنان را بيشتر در كارهاي خدماتي هتلها ميبينيم تا پشت ميز مديريت و مالك هتل.
يعني اگر امكان مالي داشتيد ممكن بود كه الان به جاي كار تورگرداني هتلداري را دنبال كنيد؟
در حال حاضر حتي براي سفر به برخي مسيرها در شرايط برابر با يك مرد نيستم چه رسد به هتلداري. بايد كمي واقعبين بود. حتي زناني كه عكاس طبيعت هستند تاكنون نتوانستهاند همچون سايرين به نقاط دور افتاده سفر كنند اما در مورد خودم بايد بگويم كه حتي با تراكتور هم به برخي نقاط كشور سفر كردم.
كجاهاي ايران را تا به حال نديدهايد؟
به همهء 30 استان كشور سفر كردم اما ايران آن قدر پهناور است كه خيلي از نقاط آن را نديدهام ولي ميتوانم بگويم كه به همهء سايتهاي گردشگري سفر كردهام. به برخي از نقاط هم چند بار سفر كردهام و هر بار چيز تازهاي به دست آوردم، چون فكر ميكنم بايد بسيار سفر كرد تا بتوان به عنوان يك راهنماي تور مسيرهاي جديدي را در اختيار گردشگران قرار داد.
طراحي مسيرهاي تورهايتان را خودتان انجام ميدهيد يا اينكه فقط مجري آن هستيد؟
هميشه سفرهاي متفاوت را دوست داشتم. بنابراين سعي ميكنم برنامههاي تكراري به گردشگراني كه با من همسفر ميشوند ارايه ندهم. از طرفي معتقدم بايد چرخهء اقتصادي گردشگري را در شهرهاي كوچك و نقاط دورافتاده هم به حركت درآورد. گاه ميبينيم كه ظرفيت هتلها و ساير اماكن اقامتي در يك شهر بزرگ پر است اما در چند كيلومتري آنجا منطقهء بكري وجود دارد كه مردمش به سختي گذران زندگي ميكنند. توليد ثروت و تقسيم عادلانه در گردشگري به آن معني است كه از همهء نقاط و امكانات موجود در اين بخش بهرهبرداري شود. البته گاه سفرهاي دايمي به شهرهاي بزرگ آسيبهاي جدي به مردم آن منطقه ميزند.
چطور؟
به طور مثال نگاهي به روند توسعه در نمكآبرود بيندازيد، گردشگر انبوه به آنجا ميرود و به مرور زمان پخت غذاهاي محلي و آشنايي با آداب و رسوم بومي – محلي آنجا به فروش و رونق غذاهايي مثل پيتزا تبديل شد و به جاي آن ساخت و ساز زياد شد و طبيعت و محيطزيست فراموش شد و زمينها هم گرانتر از گذشته و براي مردم بومي آنجا تورمي غيرمعقول را به ارمغان آورد.
به كجاهاي دنيا سفر كرديد؟
آلمان، آمريكا، فرانسه، ارمنستان، تركمنستان، دوبي، تركيه و بخشي از هلند را هم با دوچرخه ركاب زدهام.
دخل و خرجتان با حرفهء راهنمايي تور تامين ميشود؟
اين رشتهءكاري بسيار آسيبپذير است، هر عامل اجتماعي روي آن تاثيرگذار است. شرايط آب و هوايي، اتفاقات سياسي و اقتصادي همه و همه موجب ركود كاري در اين بخش ميشود.
حتي گاه همجواري با كشوري كه دچار آسيبديدگي شده است مثل حملهء آمريكا به عراق در كار ما ركود چشمگيري را در پي دارد. به خصوص كه راهنمايان تور بيشتر فصلي كار ميكنند و روزمزد هستند از شش تا 20هزار تومان به ازاي هر روزي كه كار باشد دريافت ميكنند.
چه چيزي از اين همه سفرهاي داخلي و خارجي در ذهنتان آشكارا بر جاي ماند؟
بعضي وقتها بنا به قوانيني كه در كشورمان وجود دارد يا عدم آموزش كافي در بخش گردشگري، برخوردهايي با گردشگران خارجي كه همراهيشان ميكردم شده است كه نتوانستم به عنوان يك راهنما پاسخ منطقي به سوالهايشان در رابطه با علت اين اتفاق بدهم و هميشه اين امر عذابم داد.