دفاع از یک حق
سپیده جدیری
کانون زنان ایرانی
اینکه چرا تصمیم گرفتم جدیدترین کتابم فقط برای مخاطبِ داخلِ ایران رایگان باشد، ماجرایش مفصل است. ماجرا به دفاع از یک حق برمیگردد، که فقط حقِ من نیست بلکه حقِ تمامِ ما شاعران، نویسندگان و هنرمندانِ دور از وطنیست که صِرفِ انتقاد از حاکمیت یا اصولاً مخالفت با آراء حاکمیت، اجازه پیدا نمیکنیم اثر خلاقهی (حتی) غیرسیاسیمان را در سرزمین مادریمان ارائه دهیم یا اگر هم بعد از عبور از هزار مانع و معضل، اجازهی ارائهاش را پیدا میکنیم، مانند آنچه برای مجموعه شعر «و غیره»ی من (چاپ بهار ۱۳۹۳) اتفاق افتاد، به تَشَری از سوی نهادها و رسانههای افراطی، مجوزِ ارائهی اثر باز پس گرفته میشود، جلسهی نقد و بررسی اثرمان ملغی و مسئول برگزاری جلسه از کار اخراج میشود، گفتوگوهایی که جز هنر، شعر و ادبیات بحثی در آنها مطرح نکردهایم و مقالاتی که منتقدان ادبیات و هنر بر آثارمان نوشتهاند، به تمامی از روزنامههای داخلی بیرون کشیده میشوند، ناشران داخلی دیگر اگر کلاهشان هم سمت ما بیفتد به ما نزدیک نمیشوند و به چشم به هم زدنی، ممنوع القلم و ممنوعالنام میشویم. این در حالیست که استنباط من از ادعایِ همین چند وقت پیشِ وزارت ارشاد دولت آقای روحانی این بود که دیگر فهرست سیاهی وجود ندارد و اسمِ فرد در اجازه یافتن یا نیافتن برای ارائهی اثرش نقشی نخواهد داشت.
وقتی دو هفتهی تمام (دو هفتهای که از ۸ بهمن ۱۳۹۳ شروع شد)، تنها به این دلیل که کتابی را ترجمه کردهای که موضوعاش با ضوابط حاکم بر کشورت مغایرت دارد اما با ضوابط کشوری که آن ترجمه را در آن منتشر کردهای (فرانسه) مطابقت دارد، آماج تهدید، سرکوب و توهینِ رسانههای افراطی قرار میگیری و نه حتی انتقاد، و تمامِ اینها با هدفِ حذف کردنِ تو از چیزی که به خاطرش نَفَس میکشی – یعنی ادبیات سرزمینات – صورت میگیرد و با هدفِ بستنِ همان روزنهی کوچکی که وزارت ارشاد قولاش را به هنرمندان، شاعران و نویسندگان داده بود، و بعد میبینی که وزارت ارشاد هم به هر دلیلی، روی قولِ خودش ایستادگی نمیکند و بد و بیراه شنیدن از افراطیون را تاب نمیآورد و مجوز کتاب شعرت را باز پس میگیرد که بررسی کند چه کسی برایش مجوز گرفته و چه کسی مجوز صادر کرده است! با خودت فکر میکنی اینگونه که اینها با مترجم یک کتاب برخورد میکنند، بازپرسان در این سوی آبها با جانیان برخورد نمیکنند… و تصمیمات را میگیری که از آن حق که باید از آنِ تو و دیگر همصنفهایت باشد دفاع کنی: حقِ ارائهی اثرت به مردمی که انگیزهی نوشتنات هستند و انگیزهی نَفَس کشیدنات. و اینگونه است که حدود ۱۵ سال بعد از تولد نخستین کتابی که در سرزمینات به دنیا آوردی، نُهمین کتابات را به مخاطبی که آنها سعی داشتند از تو بگیرند، رایگان تقدیم میکنی. اینکه تو را بشناسند یا نشناسند، بخوانند یا نخوانند مهم نیست، مهم این است که اجازه ندادهای به زور میانِ تو و آنها فاصله بیندازند.
«وَ زیرِ پوستِ من پُر از جریانهای خالیست»، چاپ انتشارات «اچ اند اس مدیا» در لندن، ۶۶ صفحه دارد و سه سرفصل شامل: «پراگیها»، «ممنوعههایی که گذشت» و «دو ترانه». فصل اول شامل سی شعر است که از در هم تنیدنِ مضامین مرگ و عشق شکل گرفته و در پراگ سروده شده است. فصل دوم، اشعاری را که از کتابهای قبلیام سانسور و حذف شدهاند در بر میگیرد و فصل آخر، شامل دو ترانه است که یکی از آنها مضمونی ضد سکسیستی دارد. همینجا بگویم که به فمینیست بودنام همیشه افتخار کردهام، جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) را بنا به اعتقادم به لزومِ اِعمالِ تبعیض مثبت در مورد زنان به راه انداخته بودم، و طبعاً شعر من نیز جدای از اعتقادات فمینیستیام نمیتواند باشد.
برای دریافت نسخهی رایگان کتاب از داخل ایران، کافیست به ناشرم در آدرس:
ایمیل بزنید و بنویسید ساکن ایران هستید و این کتاب را میخواهید. امیدوارم به این طریق، به مردمام در ایران ادای دین کرده باشم.
برای تهیهی کتاب در خارج از ایران، توضیحات کامل روی این صفحه درج شده است:
http://www.hands.media/books/?book=and-emptiness-is-flowing-under-my-skin
شعری از کتاب:
سنگین است مارکِ لباسهای بلند
(و من به عُرضههای خودم فکر میکنم)
دلم برای شورَت به پُشت میافتد
هوای شورَت
که دل
به هر چه میسپارد.
من از تو بازَم ببین من از تو بازَم
و چکّههای «تَن» ام.
بنوش که هر شبْ دلیست در لباسهای بلند
ببو که میشَرارَد شور
در دهانههای تَنَم.
شَرم باد از تو ای عشقْ
غم.
چقدر برای شورَت یک قدم
برنمیدارم.
شکلِ یک هندسهام
که بویش میشود کرد
ولی
خاصیتش نمیشود کرد.