فمینیستهای ساکت و روشنفکران خاموش
کانون زنان ایرانی
دکتر مسعود پدرام
در ایران جنبش نوین زنان سالیانی است که فعال است. این جنبش، به ویژه با پیوستن به جنبش اعتراضی سبز وجه فعال و در عینحال تحلیلگر خود را برجسته کرد. در میان اعضای این جنبش، زنانی کنشگر و اهل نظر و تحلیل، با رویکردی فمینیستی وجود دارند که این جنبش را سرپا نگاه داشتهاند. اما در خصوص رویدادهای اخیر در مورد حجاب و مباحثی که حول آن درگرفت، تحلیلی مشخص و جامع ندیدیم که تا اندازهای مورد اجماع زنان صاحبنظری باشد که حس تعلق به جنبش زنان ایران دارند.
لا اقل این انتظار میرفت که با رویکردهای مختلف فمینیستی، مثل رویکرد برابری، رویکرد تفاوت، یا رویکرد چپ، و یا مطرح کردن مباحثی چون توزیع عادلانهی آزادی یا به رسمیت شناختن هویت زنانه نگاهی عمیق و قانعکننده، چه نقادانه و چه تاییدآمیز، به این حادثه افکنده شود. حتی اگر از نظر آنان آنچه در مورد حجاب روی داد و بحثهایی که به ویژه در محیط مجازی ایرانیان و رسانههای خارج از ایران در این مورد درگرفت اهمیت زیادی نداشت، جا داشت که در مورد اهمیت کم یا زیاد آن صحبت شود.
در میان روشنفکران سپهر عمومی هم تحلیل جانداری که بحثبرانگیزد ندیدیم. در پاسخ به برخی پرسشها چیزی گفته نشد؛ پرسشهایی مثل این که آیا این وقایع در جامعه یک گرایش عمومی است یا گرایشی خاص است، آیا موجب رویارویی اجتماعی و قطبی شدن است یا همبستگی اجتماعی، آیا خواستهای اعتراضی عموم مردم را به حاشیه میبرد یا به تحقق آن کمک میکند، آیا افراد و گروههایی موقتی و ادواری را به عنوان رهبران فکری مطرح میکند یا باعث به وجود آمدن نسلی جدید از روشنفکران و رهبران اجتماعی و سیاسی میشود؟
نظریهسازان بومی جنبش زنان درون ایران چیزی نگفتند و اغلب روشنفکران سپهر عمومی هم خاموش ماندند.
این سکوت و خاموشی به جامعه آسیب میرساند؛ چرا که در چنین وضعی هر فرد یا گروهی که زیادتر و بلندتر و احساسیتر بگوید در لحظاتی جامعه را به سمتی میکشد. و این جامعهی بیکس و پریشان را بیکستر و پریشانتر میکند.
شاید بهتر باشد در وهلهی اول علل و دلایل این سکوتها و خاموشیها را شناخت و آن را آسیبشناسی کرد.