بیم و امیدهای یک دانشمند زن:زمان و فضا برایم جالب است
کانون زنان ایرانی-جانا لوین :«افراد دایماً از من میپرسند که کار کردن در حوزهای که مردان به آن تسلط دارند چگونه است. من هرگز بلد نیستم این موضوع را خوب توضیح بدهم. چون اگر بخواهم صادقانه بگویم، دانشمند زن بودن هرگز برایم جالب نبوده بلکه آنچه برایم جالب بود، مبدأ دنیا، شکل فضا – زمان و ماهیت سیاهچالههاست.»
من در سن ۱۹ سالگی، زمانی که مطالعه نجوم را آغاز کردم، تنها فردی در کلاس بودم که دو کروموزوم X داشتم، اما این موضوع اصلاً مرا ناراحت نمیکرد. خوشحال بودم از اینکه خودم را در محاسبات سخت گم کرده بودم و به جنسیت (خودم یا هر کس دیگری) همانقدر فکر میکردم که به رنگ چشم، اما زمانی که از دانشگاه ام.آی.تی مدرک دکترایم را گرفتم و پس از آن در سمت فوق دکترا مشغول تحقیقات کیهانشناسی شدم، بحثهای جنسیتی کمکم خودش را نشان داد. به همه موفقیتهایم – کارها، مقالات تحقیقی و جوایز – و همه شکستهایم با توجه به جنسیتم نگاه میشد. به نظر میآمدکه افراد نمیتوانند راجع به چیز دیگری صحبت کنند. گاهی اوقات، برای اینکه بیش از این با همکارانم بیگانه نشوم، ترفندهای طفرهآمیزی را به کار میبردم مثلاً وقتی مرد دانشمندی مطلبی میگفت که بوی تبعیض جنسیتی میداد، من از همه بلندتر میخندیدم. در مواقع دیگر، زمانی که به بحثهایی در مورد نیمکره چپ در مقابل نیمکره راست یا توانایی ذاتی در مقابل توانایی اکتسابی وادار میشدم، ناگهان به هیجان میآمدم و به عنوان نماینده زنان از آنها دفاع میکردم این بحثهای دایمی که مرا خسته میکرد به همه ابعاد زندگیام نفوذ کرده بود.
پس از آن، چند سال پیش، روزی جملهای از دهنم در آمد که هر موقع از این بحثها میشد، همان را میگفتم: «من دیگر در مورد این چیزها حرف نمیزنم.» این برخورد مرا به یاد ۱۰ سال پیش انداخت من به اعتماد به نفسی که در ۱۹ سالگی داشتم، برگشتم و فهمیدم که نمیخواهم با مسایل جنسیتی سر و کاری داشته باشم. چرا باید گذشتن از تبعیضهای جنسیتی به زنان دانشمند فشار خود را وارد کند؟ هر چه باشد، من تئوریهای جامعهشناسی یا سیاسی را مطالعه نمیکنم، تاریخ کیهان را که بر اساس قوانین فیزیک نوشته شده، مطالعه میکنم و این همان چیزی است که من میتوانم به خوبی در موردش اظهارنظر کنم.
در حال حاضر در حال تحقیق و تدریس در بارنارد، یک کالج زنان در شهر نیویورک که به دانشگاه کلمبیا ملحق شده، هستم. به تازگی، یک نفر از من پرسید از ۴۵ دانشجوی کلاسم چند نفر دختر هستند. شما نمیتوانید خوشحالی مرا تصور کنید از اینکه میتوانستم بگویم ۴۵ نفر.
من میدانم که بعضی دانشجویان نگرانند از اینکه چطور تحقیقات علمیشان را همراه با تمایلشان برای داشتن فرزند به تعادل برسانند. من نگرانیهایشان را نادیده نمیگیرم. با این همه، به جای حرفهای پر طول و تفصیل و حکایت مبارزات زنان به آنها میگویم: «استاد فیزیکتان را تصور کنید که در حالی ماههای آخر دوره بارداریاش را میگذراند که در همان حال مشغول محاسبه بار الکتریکی یک نورون است. پس از آن در برابرم تصویر ۴۵ دختری را میبینم که مجذوب علم شدهاند و با عشق به سمت آن پیش میروند و این موضوعی است که ارزش دارد راجع به آن صحبت شود.
ترجمه :مهرزاد غنی پور
منبع: مجله نیوز ویک