بازگشت به سرزمین مادری با تکیه بر مهارت شغلی
کانون زنان ایرانی
ترجمه:نفیسه حقیقت جوان
«اولین روزها و سالهای زندگی در خارج از سرزمین مادری، یکی از سختترین تجربههایی است که هر انسانی میتواند داشته باشد.» این جملهای است که رکسانا با غمی که در چشمانش موج میزند، میگوید.
او در میان خیل عظیمی از مهاجران اوکراینی که به بلژیک آمدهاند، یکی از موفقترینها به شمار میآید. زنی که شغل دارد. در قیاس با اوکراین زندگی نسبتاً راحتتری را تجربه میکند و خیلی لازم نیست نگران سقف بالای سرش باشد. با این وجود اصرار دارد مسیر مصاحبه را با جملات تاکیدی خودش، هدایت کند. به ویژه وقتی میگوید: «از لحظهای که به بلژیک رسیدم، دوست داشتم به اوکراین باز گردم. سرزمینی که واقعاً به آن جا تعلق دارم. اینجا احساس بیثباتی دارم. درست مثل آدمی که پایش روی هیچ زمینی نیست!»
رکسانا پناهنده یا آواره جنگی نیست؛ اما دلایلش برای همراهی همسر و ترک وطن دست کمی از یک پناهجو و آواره جنگی ندارد. همسر او نیز همچون بسیاری دیگر از مردان اوکراینی به دلیل بحران اقتصادی و درآمد کم، برای یافتن موقعیت شغلی بهتر و ساختن زندگی راحتتر به بلژیک مهاجرت کرد.
«وقتی همسرم تصمیم گرفت برای کار به بلژیک بیایید، شرایط خیلی بدی داشتیم. از نظر اقتصادی کاملاً فقیر بودیم. به دلایل مختلف که بیماری و مشکلات مالی از مهمترینهایش به شمار میروند، همه اعضای خانوادهام را از دست داده بودم. مرگ نزدیکترین عزیزانم شرایط روحی خیلی بدی را برایم رقم زده بود و بیش از هر چیز نیاز به آرامش داشتم؛ اما همسرم مصمم بود هرطور شده برای یافتن شغلی با درآمد مناسبتر و نجات زندگیمان به بلژیک بیاید. او اجبار و باید عجیبی در این مهاجرت میدید و هیچچیز نمیتوانست منصرفش کند. در چنین موقعیتی امکان نداشت اجازه بدهم مشکلات، او را نیز از من بگیرد. به همین دلیل با هر مشقت و سختی که میشد همراهش به بلژیک آمدم.»
همسر رکسانا با دو مدرک تحصیلی معتبر، برخلاف انتظار تنها شغلی که در بروکسل به دست آورد کارگری بود. رکسانا نیز ناگزیر در خانهای به عنوان نظافتچی مشغول به کار شد. او که در اوکراین آرایشگری حرفهای بود، تصمیم گرفت در کنار شغل اصلیاش (نظافت منزل) از هنر خود برای کوتاه کردن موی پناهجویانی که در همسایگیاش زندگی میکردند، بهره بگیرد.
«بعد از 10 سال زندگی در بلژیک، حقوقم همچنان بسیار اندک است. البته جای اعتراض هم ندارم. برای اینکه به طور غیرقانونی در اینجا کار میکنم؛ اما همچنان دلتنگ سرزمین مادریام هستم.»
مطالعات مرکز قومشناسی و آکادمی ملی علوم اوکران نشان میدهد که هشت نفر از هر ده مهاجر اوکراینی آرزوی بازگشت به کشورشان را دارند. این بررسیها نشان میدهد 98 درصد مهاجران اوکراینی بر این اعتقادند که آینده بهتری در این کشور در انتظار آنها خواهد بود و همین تعداد نیز به دلیل ریشههای خانوادگی و بستگانشان نمیتوانند به راحتی با زندگی در بیرون از اوکراین کنار بیاییند. در بین مهاجران اوکراینی، زنان بیشترین رغبت را برای بازگشت به این سرزمین نشان میدهند.
«روستسلاف کیهس»، یکی از افسران عالیرتبه بخش مهاجران موسسه مردمنهاد کاریتاس اوکراین میگوید: «با اینکه خیل عظیمی از مهاجران اوکراینی دوست دارند به کشورشان بازگردند؛ اما تجربیات ما گواه این حقیقت است که با وجود چنین میل شدیدی امکان ندارد تا به سرانجام رساندن هدفی که برایش دست به مهاجرت زدهاند، به کشور بازگردند! در این بین زنان با وجود اینکه بیشترین بار عاطفی و گاهی اقتصادی را به دوش میکشند و معمولاً از بیشتر از همه اعضای خانواده مایل به بازگشت و زندگی در وطن هستند؛ ولی برای ادامه مسیر بیشترین اصرار را دارند.»
کیهس همچنین عنوان میکند: «پسانداز پول برای خرید خانه، برخورداری فرزندان از امکانات آموزشی مطلوبتر، یا به پایان رساندن دوره درمانی خاص از مهمترین دلایلی هستند که زنان مهاجر اوکراینی را مصمم میکند با همه سختیها به زندگی دور از وطن تن دربدهند.»
افرادی مثل رکسانا که در آرزوی بازگشت به خانه شب و روز را به هم میدوزند و دلتنگی وطن امانشان را بریده است، معمولاً با مشکلاتی همچون فراگرفتن زبان بلژیکی و کار غیرقانونی هم دست و پنجه نرم میکنند. دو عاملی که سبب میشود به قدری زندگی پراسترس و سختی را تجربه کنند، که گاه زنانگی خود و روزهای خوش جوانی را خیلی زودتر از اینکه خزان عمر برسد به فراموشی میسپارند.
رکسانا میگوید: «وقتی یکی از دوستانم درباره وجود یک فرصت شغلی به عنوان آرایشگر در شهر خودم صحبت میکرد، قبل از هرچیز مطمئم بودم که این نشانهای است از لطف خدا که من با آن میتوانم به تمام دلتنگیهایم جواب بدهم؛ اما واقعیت این است که ترک کردن بلژیک آنقدرها هم که فکرش را میکنید کار سادهای نیست! چرا که ممکن است به هر دلیل دیگر اجازه بازگشت به این کشور را پیدا نکنم و این موضوع تصمیمگیری را دشوار میکند. زنانی مثل من برای بازگشت به خانه (سرزمین مادری) نیاز به پشتیبانی و حمایتهای خاصیتری دارند. ما یک بار همه چیزمان را از دست دادهایم و برای از دستدادن دوباره نمیتوانیم بجنگیم.»
کارشناسان معتقدند برای تشویق مهاجران به بازگشت به سرزمینهای اصلی باید شرایط برگشت به خانه را تسهیل کرد. همین رویکرد سبب شد تا در سال 2008 میلادی شبکه همبستگی اوکراین با 30 نمایندگی و دفترخدمات رسانی به مهاجران تشکیل شود. یکی از بزرگترین و مهمترین کارهای این شبکه ارائه انواع خدمات اجتماعی از جمله تهیه اطلاعات، خدمات روحی و روانی و انجام سایر کارهای قانونی به مهاجران اوکراینی که قصد بازگشت به کشورشان را دارند، بود. این شبکه در نخستین سال تأسیس به 163 مهاجر کمک کرد تا به خانه بازگردند. همچنین به 25 خانواده مهاجر کمک کرد تا به بتوانند شرایط اسکان مجدد در اوکراین را پیدا کنند با این وجود بنا به دلایلی این پروژه در سال 2010 به کار خود پایان داد.
رکسانا یکی از زنان اوکراینی است که به محض شنیدن درباره خدمات این شبکه با دفتر نمایندگی آنها در بروکسل تماس گرفت و به آنها گفت که مایل است به خانه بازگردد. کارمندان این دفتر و مقر اصلی که در اوکراین مستقر است بالافاصله برای رکسانا پروندهای باز کردند و به او کمک کردند تا علاوه بر پرکردن فرمهای لازم و درج شرح حال خانوادهاش کارهای قانونی برای بازگشت او به اوکراین انجام دهد. از آنجایی که یکی از نکات قابل توجه در پرونده رکسانا، مهارت او در حرفه آرایشگری بود، لذا کارمندان مرکز همبستگی اوکراین در بروکسل اقدام به بررسی و تأیید صحت این ادعا کردند. با اثبات این نکته دفتر اوکراین و بروکسل شروع به تهیه بودجهای برای خرید امکانات اولیه راهاندازی یک آرایشگاه کوچک برای رکسانا کردند. در این بین رکسانا نیز بخشی از درآمد و پساندازش را صرف تهیه لوازم جانبی و مورد نیاز در آرایشگاه کرد. پس از تهیه امکانات لازم و فضای مناسب برای راهاندازی یک آرایشگاه کوچک در زادگاه رکسانا، برای او و خانوادهاش بلیط بازگشت به اوکراین تهیه شد.
موفقیت رکسانا موجب شد تا روی بازگشت زنان و مردانی که میتوانند با تکیه بر مهارتشان شغلی را ایجاد کنند، تمرکز خاصی شود. به طوری که از ابتدای سال 2010 میلادی تا کنون پروژه جداگانهای برای کمک به بازگشت داوطلبانه آرایشگران مهاجر –به ویژه از بلژیک- به اوکراین راهاندازی شده است.
رکسانا پس از بازگشت به زادگاهش «دروهوبیچ»، همچنان به حرفه آرایشگری اشتغال دارد و اگرچه هنوز هم مشکلات بسیار زیادی را مدیریت میکند اما از این انتخاب بسیار راضی است. به گفته خودش: «حالا قلبم سرشار از گرماست. از اینکه در کشور خودم هستم و اینجا با مشکلات میجنگم راضیترم. زندگی در مهاجرت امکان در سرپروراندن هر آرزوی را از من میگرفت اما در این نقطه از دنیا که به من تعلق دارد، با همه سختیهایش میتوانم آرزو کنم که بالاخره روزی آرایشگاه کوچکم را بزرگتر خواهم کرد و حتی یک مرکز خدمات زیبایی و تندرستی راه بیاندازم. من به اوکراین تعلق دارم.»
وقتی کسی از رکسانا میپرسد که آیا خیال نداری دوباره به زندگی خارج از اوکراین فکر کنی، با لبخندی که رگههایی از تلخی را میشود در آن دید، میگوید: «فعلاً حتی خیال ندارم به سفر خارج از اوکراین هم فکر کنم. تنها چیزی که به آن فکر میکنم لحظه شماری برای بازگشت قانونی همسرم از بلژیک به اوکراین است.»
رکسانا یکی از میلیون زنی است که مهاجرت و سختیهای آن را تجربه کرده است و معتقد است هرکجای دنیا، هرچقدر هم با تو مهربان و بخشنده و متواضعانه رفتار کنند بازهم تکهای از جهان است که اصلاً به تو و ریشههایت ربطی ندارد و بوی واقعی خانه را نخواهد داد.
منبع: www.caritas.org
Caritas Ukraine