زنان معتاد و فرزندانشان
مریم افرافراز
کانون زنان ایرانی
یک میلیون تومان؛ یک نوزاد
گفت که نیمه شب «زهرا» را به دنیا آورده است در اتاقی سرد و بدون بخاری در نیمههای زمستان. و در حالی که از درد زایمان به خود میپیچید با شنیدن اولین گریههای فرزندش گریه میکند و به شوهر معتاد التماس میکند که دقیقههایی زهرای تازه به دنیا آمده را روی قلبش بگذارد؛ اما اگر زهرا دیرتر برسد به دست خریدار که پشت درب خانه منتظر نوزاد ایستاده است شاکی میشود!
زمستان سال ۹۷ بود که فهمیدیم «لعیا» حامله است و با توجه به اینکه از اعتیاد او به «شیشه» خبر داشتیم فوراً نهادهای مسولی چون اورژانس اجتماعی را برای هماهنگیهای لازم مطلع کردیم اما خبری از حضورشان نمیشد. بارها زنگ میزدیم؛ حضوری میرفتیم ولی یک نهاد به نهاد دیگری ارجاع میداد؛ گویی که برای نجات جان یک زن باردار معتاد و یک کودک مبتلا به اعتیاد اساساً فرآیند و آیین نامه مشخصی نباشد و حتی مرکزی برای درمان و نگهداری از مادران معتاد باردار نبود. اگرچه در سال ۱۳۹۵ پس از اوردوز «رؤیا» یک نوزاد مبتلا به اعتیاد وزارت بهداشت طی آیین نامهای به چند بیمارستان کودکان دستور پذیرش کودکان مبتلا به اعتیاد و همچنین پیگیری سلب حضانت از خانواده معتادی که فرزندش در بیمارستان معتاد به دنیا میآید را داده بود ولی قطعاً این کار متناسب با سطح معضل اعتیاد زنان و کودکان در ایران نیست.
وقتی علائم بارداری در «لعیا» شروع شده بود توسط تیم درمان خانه علم بومهن فوراً از او آزمایش بارداری گرفتیم تا اطمینان حاصل کنیم و بعد از اینکه به طور قطع متوجه بارداری او شدیم سعی میکردیم با پیگیریهای درمانی و مددکاری لعیا را راضی کنیم در بیمارستان زایمان کند تا نوزاد مبتلا به اعتیاد تحت حمایت بیمارستان قرار بگیرد و اگر دچار مشکل تنفسی بود درمان گردد و همینطور که طبق آیین نامه به خانواده معتاد برگردانده نشود.
اما لعیا از بقیهی زنان معتاد که نوزادشان را در بیمارستان به دنیا آورده بودند شنیده بود که ممکن است برخی از بیمارستانها نوزادش را به او پس ندهند و اساساً پدر هم قبل از تولد «زهرا» خریدار را پای معامله آورده بود و بعد از تولد زهرا نیز طبق گفته لعیا پدر نوزاد یک میلیون تومان از خریدار دریافت کرد.
متاسفانه به دلیل نبودن ساختار مشخص و فرآیندهای لازم و نبود لوایح حمایتی از زنان و کودکان و اساساً نداشتن نگاه پیشگیری از آسیب در محلات معضل خیز توسط سطوح کلان حاکمیتی و دولتی ما سالهاست که شاهد فروش نوزادان و کودکان هستیم و شاهد زنانی که باید ماهها رنج دوران بارداری را تحمل کنند و بعد حتی وقت نشود صدای قلب کودکشان را بشنوند زیرا که خریدار نوزاد پشت درب منتظر است.