روایتی از زندگی ویرجینیا وولف؛زنی که بر سمبل فداکاری زنان خط کشید
کانون زنان ایرانی :من آنچه را مییافتم مستقیماً روی کاغذ میآوردم، اما شما نمیتوانید چیزی بنویسید، حتی یک رمان. وقتی نمیتوانید صدایی از آن خود داشته باشید، وقتی نمیتوانید آنچه را که حقیقت میپندارید توصیف کنید، حقیقت انسانها، روابط، اخلاقیات و جنسیت.»
این گفتههای ویرجینیاوولف، نویسنده مشهور انگلیسی است که آن را در فیلم مستندی که دربارهاش ساخته شده،می گوید.در این فیلم حقایقی از ذهن و ضمیر این نویسنده بازگو میشود.
چند روز پیش مجله بخارا مراسم شب ویرجینیا وولف را در خانه هنرمندان برگزار کرد. زندگی، آثار، زمینه اجتماعی و خانوادگی این نویسنده بررسی شد و در آخر هم فیلم مستندی از ویرجینیا وولف با نام “جنگ درون – تصویری از ویرجینیا وولف “پخش شد. فیلمی که با بهرهگیری از یادداشتهای ویرجنیا وولف، نامههای عاشقانه او، خاطرات خواهرزاده و برادرزادهاش، مصاحبه با پژوهشگران و تصویربرداری از جاهایی که وولف زندگی کرده و یا زمانی در آن مکانها بوده، زندگی این نویسنده را به تصویر میکشد.
علی دهباشی اولین سخنرانی است که وقتی پشت تریبون میرود، ابتدا از انتشار ویژهنامه ویرجینیا وولف خبر میدهد و سپس درباره شبهایی که مجله بخارابرگزار میکند، توضیح میدهد: «بخشی از شبهایی که مجله بخارا در طول یک سال گذشته تاکنون برگزار کرده، به معرفی نویسندگان و شاعران قرن بیستم اختصاص یافته است. شبهایی برای معرفی شخصیتهایی همچون رابیندرانات تاگور شاعر هندی، گونترگراس نویسنده آلمانی، اویسپ ماندشتام شاعر روس، لویی فردیناندسلین نویسنده فرانسوی و…»
و سپس خلاصهای از داستان زندگی این نویسنده زن را برای حاضران نشسته و ایستاده در سالن بازگو میکند: «ویرجینیا در ۲۵ ژانویه، ۱۸۸۲ به دنیا آمد. سومین فرزند خانواده است. چند سال بعد مادرش در سن ۴۹ سالگی به طور ناگهانی فوت میکند و این اولین شوک روحی برای ویرجینیا محسوب میشود. او از کودکی میخواسته که نویسنده شود. خواهرش ونسا مصمم بود که نقاشی کند. وولف بیشتر اوقات برای سرگرمی و رضایت خود مینوشته.
پیامدهای روحی که پس از مرگ مادر و برادرش توبی در سال ۱۹۰۶ برای ویرجینیا پیش میآید و مدتی را در بیمارستان میگذارند. او در سال ۱۹۱۲ با لئوناردوولف ازدواج میکند و بهخاطر ویرجنیا از شغل خود که کار در مستعمرات بود استعفا میدهد.
احوال روحی ویرجینیا همچنان ناآرام باقی میماند. شوهر روشنفکر او، لئونارد برای ویرجینیا و خودش بنگاه انتشاراتی تاسیس میکند.
مرگ فرشته خانگی
وولف بر کشتن فرشته خانگی تاکید میکند و معتقد است یکی از اشتغالات زنان نویسنده دورانش کشتن فرشته خانگی بود.
ناهید طباطبایی یکی از سخنرانان مراسم شب ویرجینیا وولف با بیان این مطلب، زمینههای اجتماعی رشد ویرجینیا را بررسی میکند.
به گفته او، ویرجینیا زمانی متولد شد که به زنان لقب فرشته خانگی داده شده بود. یعنی زنان سمبل فداکاریاند در حالی که فمنیستهای آن دوران با ضدیت با این سمبل میگفتند: «فرشته خانگی کسی است که بدترین غذای خانه به او میرسد، سردترین نقطه خانه جای اوست، اظهارنظر نمیکند و حرف مرد خانه را تایید میکند.»
اما این سمبل توسط زنان نویسنده آن دوران زیر سوال میرود. شارلوت گیلمن میگوید: «آن فرشته نایاب منقرض شده است. زن تا آن زمان که موجودی فداکار و جان سپار بود و خانه را اداره میکرد، به نیروی کار پیوسته است.» و ویرجینیا وولف هم مینویسد: «کشتن فرشته خانگی بخشی از اشتغالات زنان نویسنده بود.»
ناهید طباطبایی از ظهور نهضت «زنان نوین» در سال ۱۸۹۰ در انگلیس و آمریکا میگوید، حرکتی که نقطه آغازین استقلال زنان به شمار میرود: «این حرکت با پدیدههای ظاهری مثل سیگار کشیدن و دوچرخهسواری آغاز شد و به کسب حق رای انجامید. با مخالفت زنان با قوانین موجود خواستههای زنان نوین به مطبوعات راه گشود و با سرعتی شگفتانگیز عرصه داستاننویسی را به تسلط خود درآورد.»
به گفته او تا پایان قرن نوزدهم بیش از هزار داستان کوتاه با مضامین مورد نظر زنان نوین به چاپ رسید.
او درباره وضعیت زنان زمان ویرجنیا میگوید: «نیمه دوم قرن نوزدهم، زمان شتاب گرفتن تغییرات و اصلاحات مورد نظر زنان بود. سرشماری سال ۱۸۵۱ نشان میدهد که نزدیک به نیمی از زنان انگلیسی همسری ندارند تا حمایتشان کند. بخش عظیمی از مردان مهاجرت کرده بودند، گروهی از زنان همچنان به انتظار شوهر نشستند و بیشتر آنان که تجربه کار در کارخانهها را در زمان جنگ داشتند، به استخدام مراکز صنعتی درآمدند و یا به کار در خانهها مشغول شدند. به این ترتیب مسایل جدیدی برای زنان مطرح شد.»
طباطبایی معتقد است در آن زمان مطرح کردن «سوالات زن» اصلاحاتی را ایجاد کرد: «سوالاتی از قبیل اینکه طبیعت زنان چگونه است؟ نقش زن چیست؟ چه ارتباطی میان زن و مرد، زن و تحصیلات، زن و کار، زن و شهروندی وجود دارد؟ و… تمام این سوالات تحت عنوان سوال زن طبقهبندی شدند.»
او ادامه میدهد: «در سال ۱۸۹۰ این جنبش به اوج رسید و در این زمان نشریه “وست مینسیتر” در مقالهای شکایت میکند: «امکان ندارد سوار ماشین یا قطار بشوی، روزنامه یا مجلهای را بازکنی و دائم و دائم «سوالهای زنان» به تو یادآوری نشود و از زنانگی «فناناپذیر»، «طغیان دختران»، «حرکت داوطبانه زن» و «باشگاههای زنانه» خبردار شوی.»
همچنین هربرت اسپنسر، جامعهشناس نیز مباحث خود را تحت عنوان ابقای شایستگی مطرح میکرد و میگفت: «این دختران لاغر و صاف و صوفی که در سالنهای لندن فراوان شدهاند، محصول تحصیلات بیش از اندازهاند و احتمالاً قادر به تولید مثل نیستند.» او یادآوری کرد: «این سیستم پرقدرت، آینده دختران را ویران میکند، آنها به زودی از ازدواج نیز سرباز خواهند زد.»
در چنین شرایطی است که ویرجینیا هم به مانند دیگر نویسندگان به داستاننویسی روی میآورد. طباطبایی درباره دلیل رشد داستان کوتاه توسط زنان میگوید: «شکوفایی داستان کوتاه بیدلیل نیست. آنها راحتتر به دست سردبیر میرسند و برای نویسندگان منفعت بیشتری دارند. داستان کوتاه زمانی رشد میکند که جامعه و زمینه اخلاقی آن نامشخص است. داستان کوتاه در مکانهایی تازه و در رخنههایی بین قراردادهای مرسوم اخلاقی ایجاد شده، رشد میکند.»
یک پژوهشگر در فیلم مستند ویرجینیا وولف درباره این نویسنده میگوید: «وقتی ویرجینیا وولف شروع به نوشتن کرد پاسخ زنان جوان به او فوقالعاده بود آنها در او زنی را میشناختند، در احساسات او و در صدایش… چیزی را تشخیص میدادند که بیش از آن هرگز نشنیده بودند. اکنون با خود میگفتند که کسی را کشف کردهاند که افکار خود آنان را به روی کاغذ میآورد.»
فرزانه تو جلو به عنوان یکی دیگر از سخنرانان درباره این فیلم مستند سخن گفت و نیز روایتهای داستان با ترجمه خودش به گوش حاضران رساند.
یادداشتهای روزانه ویرجنیا وولف
خجسته کیهانی، مترجم درباره کتاب خاطرات ویرجنیا وولف سخن گفت:”یادداشتهای روزانه ویرجینیا را که همسرش لئونارد در سال ۱۹۵۴، یعنی سیزدهسال پس از مرگ او منتشر کرده بود نیم قرن پس از آن در ایران به چاپ رسید. لئونارد وولف بعد از بررسی ۲۶ جلد دفتر یادداشتهای روزانه ویرجینیا بحثهایی را که درباره زندگی او به عنوان نویسنده بود برگزید و تحت عنوان «خاطرات یک نویسنده» منتشر کرد.”
او ادامه داد:”ویرجینیا نوشتن خاطرات خود را از سال ۱۹۱۵، یعنی در سی و سه سالگی به طور منظم آغاز کرد. تا ۲۶ سال بعد، یعنی تا سال ۱۹۴۱ ادامه داد، به طوری که آخرین یادداشت به چهار روز پیش از مرگ او برمیگردد.
به گفته لئونارد او هر روز در دفتر نمینوشت، اگر چه گاه چند روز متوالی یادداشت میکرد، ولی غالباً هر چند روز یک بار مینوشت و سپس یکی دو هفته توقف میکرد. از این دو دفتر خاطراتش شرح آنچه اتمام میداد، آدمهایی که میدید و آنچه که درباره آنها، هنگام نوشتن یاددشاتها با خود خلوت میکرد و درباره کتابهایی که مینوشت یا خیال داشت بنویسد به بحث میپرداخت. او در این دفترها مشکلات روزانهای را شرح میداد که برای آفرینش پی رنگ، فرم، شخصیت پردازی یا توصیف در هر یک از کتابهایش حین نوشتن، بازنویسی یا اندیشیدن با آنها روبهرو میشد.
کتاب خاطرات ویرجینیااندیشهها، هدفها و روش او را به عنوان نویسنده روشن میکند، از این گذشته تصویری نادر از تولید هنری از درون را به دست میدهد.”
به گفته این مترجم در این کتاب دو نکته به چشم میخورد: «خلق و خوی شخصی نویسنده و رنج و تلاش فراوانش برای از کار درآوردن آثاری ادبی و دقیق با ساختارهایی بکر و بدیع».
«خانم دالووی»، «اتاقی از آن خود»، به «به سوی فانوس دریایی»، «سالها»، «اورلاندو» و… از جمله کتابهای ترجمه شده ویرجینیا وولف به فارسی هستند.