زنان مقصران واقعی!
«میبینی همیشه این دخترانند که پسران را منحرف و از راه به در میکنند، دختر که تربیت خانوادگی درست و حسابی نداشته باشد، همین است. جامعه و به ویژه مردان را به فساد میکشاند.»
این را خانمی که در تاکسی کنارم نشسته میگوید و از افکارم بیرون میکشاندم. با تعجب به او نگاهی میاندازم و میگویم: منظورتان چیست؟ به تابلویی که روبرویم و در ضلع غربی میدان هفتتیر نصب شده اشاره میکند. تابلویی بزرگ که روی آن با حروف درشت نوشته شده «زنان، دختران HIV و ایدز» و تصویر زنی با نوار قرمز بر گردن.
به آن تابلو که بارها از کنارش گذشتهام نگاهی میاندازم و میگویم: «اما این شعار امسال سازمان جهانی بهداشت است و با این شعار قصد محافظت از زنان و دختران که قربانیان اصلی بیماری ایدزند، دنبال میشود. ضمن این که چندی پیش هم همایشی با همین عنوان برگزار شده است.»
ظاهرا توضیحاتم برای آن خانم اصلاً قانعکننده نبود چون در ادامه صحبتهایش با کنایه خاصی اضافه کرد:
«خیر اگر دختران و زنان انتقالدهندگان واقعی این بیماری نبودند، هرگز شعاری با این مضمون طراحی نمیشد.»
نمیدانم چرا یک باره با شنیدن حرفهای آن خانم به یاد گزارشی افتادم که در آن با جمعی از بیماران زن مبتلا به ایدز صحبت شده بود. این گزارش را نیلوفر منصوریان در مجله زنان منتشر کرده بود. این گزارش نیلوفر همچنان مثل سایر گزارشهایش به شدت عاطفی و دردناک بود.
در این گزارش ۹۰ درصد از زنان مبتلا به ایدز علت و نحوه انتقال بیماریشان را تماس جنسی با شوهران بیبند و بار و یا معتادشان عنوان میکردند. زنانی که بیخبر از همه جا و در پستوی خانههایشان و یا در ملاقاتهای شرعی زندانها به دور از آگاهیهای اجتماعی لازم به «ایدز» مبتلا شده بودند.
چون زنان بافتهای جنسی حساستری نسبت به مردان دارند و به مراتب در زمینه ابتلا به این بیماری مستعدتر و آمادهتر از مردانند، شعاری با این مضمون طراحی شده تا از زنان و دختران محافظت بیشتری به عمل آبد. مظلومیت زنان آن گزارش به خاطرم آمد و این که در هنگام خواندن آن به شدت گریسته بودم و برای زنان مظلوم این دیار که این چنین مظلومانه قربانی شده بودند، متأثر شدم. خواستم خواندههایم در آن گزارش را برای آن زن بازگو کنم. اما با نگاهی به چهره سرد او از بیان حرفهایم منصرف شدم. چون فکر کردم نه تنها ذهن آن زن به تصور مقصر شمردن زنان در تمام مسائل و بحرانهای اجتماعی عادت کرده است، بلکه با خود گفتم که طراحی این تابلو که در اغلب نقاط مرکزی شهر تهران نصب شده، نیز چندان مناسب نیست. همینطور یاد حرف یکی از استادانم که اتفاقاً مدیر گروه مطالعات زنان یکی از دانشگاههای تهران نیز هست افتادم. زمانی که به او گفتم میخواهم موضوع تحقیق این ترمم را بر روی «زنان و ایدز» متمرکز کنم، وی تأکید کرد: هر بار این تابلوی بزرگ «زنان، دختران، HIV و ایدز» را میبینم به تحقیق روی این موضوع و یا تشویق دانشجویان برای کار درباره آن علاقهمند می شوم. موضوع خوبی را انتخاب کردی. او با کمی مکث و رو به من ادامه داد:
البته گاهی با مشاهده این تابلو احساس میکنم که مردم عادی قطعا با دیدن آن زنان و دختران را عاملان اصلی انتقال ایدز می پندارند و چون در کشور ما اصولاً زنان و دختران در بیشتر موارد و حتی درباره تجاوزهای جنسی مقصران اصلی قلمداد میشوند، طراحی آن را چندان مناسب نمیدانم.
به همین خاطر از گفتن جملات قبلیام منصرف شدم و فقط رو به آن خانم گفتم: «اما خانم این را بدانید که ۹۰ درصد اوقات زنان بدون کوچکترین اطلاعی از بیماری همسرانشان، و در اثر آگاهی کم در نحوه جلوگیری از این بیماری به آن مبتلا شدهاند و غالبا مقصران واقعی انتقال و بروز ایدز نیستند.»
این بار آن خانم به صورتم خیره شد و شانههایش را با بیتفاوتی خاصی بالا انداخت و بعد به نقطه نامعلومی خیره شد.
نمیدانم درباره این برخورد و برخوردهای مشابه آن چه باید گفت؛ آیا باید همان تز معروف «زنان، دشمنان واقعی زنان» را باید پذیرفت یا از زوایه دیگر فرهنگ پایین و عدم آگاهی زنان و مردان جامعه را در شناختن مقصران و دلایل واقعی یک مساله و بحران اجتماعی و طرح صحیح آن از سوی دولتمردان جامعه موثر دانست.
اما نمیدانم چرا با دیدن آن خانم و شنیدن صحبتهایش ناگهان یاد خاطره دیگری هم افتادم. چند سال پیش با پسری که دوست و همدانشگاهیام بود از مزاحمت یک پسر خیابانی میگفتم. پسری که به عنوان مسافر سوار بر پیکانش شده بودم. آن دوست محترم که ادعای روشنفکری هم داشت تا پایان سخنانم سکوت کرد و به دقت آنها را شنید و بعد متفکرانه و با لبخند مرموزی گفت: فکر نمیکنی اگر همین چند تار مویت را که از مقنعهات پیداست بپوشانی دیگر پسری مزاحمت نخواهد شد؟
در مقابل جواب و عکسالعمل او کاملاً متعجب و حیرتزده شدم و چون در آن موضوع خود را کاملاً بیتقصیر و حق به جانب می دانستم، گفتم: به من بگو، اگر دختری مورد تجاوز جنسی به عنوان یکی از مصادیق بارز و اصلی خشونت علیه زنان قرار گفت، باز هم عدم رعایت پوشش و یا سبکسری آن دختر را دلیل این مساله ارزیابی میکنی؟ او به من نگاه کرد و به آرامی گفت: این موضوع هم جای بررسی دارد، بیربط هم نمیتواند باشد… .
من هنوز زنان و مردان زیادی را می شناسم که مشکلات اخلاقی و مسائل عمیق اجتماعی را با دلایل و عللی این چنین بیاساس و سطحی تفسیر میکنند و متعجبم از اینکه چطور ذهن ساده آنها دلایل بزرگ و واقعی مفاسد اجتماعی، فحشا، روسپیگری و ایدز را با دلایلی این چنین تبیین میکنند و عوامل اصلی را نادیده میانگارد و … .