تخریب یک صورت ؛ تخریب يك زندگی
كانون زنان ايراني- “از چهارسال پيش تا امروز دلم براي همه دختران زيباي دنيا شور ميزند». آمنه یکی از قربانیان اسید که صورت و چشمان خود را به کلی از دست داده است در یکی از مصاحبههایش این جمله را گفت.
پروندههای اسیدپاشی را که بررسی میکنی میبینی بیشترشان اسیدپاشی روی صورت زنان توسط مردان بوده است.
این سوال پیش میآید که چرا زنان بیشتر قربانی اسیدپاشیاند و اینکه چرا صورتشان بیش از نقاط دیگر بدن در معرض این تهدید است.
عباس کاظمی جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران دراین باره میگوید: «در ایران چهره بیش از نمود بیرونیاش اهمیت دارد. در اینجا صورت فقط صورت نیست که تعبیر جان و تن و زندگی پیدا میکند و تخريب صورت یعنی تخریب زندگی یک فرد».
به گفته او اسیدپاشی هم نوعی قتل محسوب میشود با این تفاوت که اسیدپاشها بدون آنکه قتل کسی را برعهده بگیرند عملا زندگی قربانی را گرفته است.
باز هم پروندههای اسیدپاشی را که میخوانی متوجه یک اقرار میشوی. پسران در اقرارشان میگویند میخواستند دختر مورد علاقهشان تا آخر عمر نتواند وارد زندگی هیچ مردی بشود. کاظمی در این باره میگوید: «در یک برداشت نشانه شناسانه صورت در تقابل با غیر صورت معنا مییابد. از همینجا استفاده از وسایل آرایشی در ایران و شيوع عجیب آن معنادار ميشود».
به گفته این جامعهشناس اسید نمود وارونه آرايش است ؛ در آرایش صورت را بیش از حد بالا برده میشود و در اسید صورت را بیش از حد زشت و پائین آورده میشود».
او با اشاره به اینکه زنان بیشتر قربانی اسیدپاشی هستند؛ اسیدپاشی را عملی مردانه میداند بنابراین پدیدارشناسی صورت بیشتر به صورت زنان بر میگردد.
اسیدپاشی و حاکمیت فرهنگ پدرسالاری
«اسیدپاشی یکی از نمودهای عینی حاکمیت پدرسالاری در جامعه و نیز افزایش خودخواهی است.
مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاری ایران با بیان این مطلب میگوید: «بیشتر موارد اسیدپاشی، اسیدپاشی مردان علیه زنان بوده است چرا که جامعه و فرهنگ ایرانی به مردان بیش از حد آزادی عمل داده است».
به گفته او پسران از همان دوران کودکی در خانواده با فرهنگ پدرسالاری مواجه هستند و یاد میگیرند حرف آنهاست که در خانواده نقش بازی میکند و هیچکس دربرابر خواستههای آنها نه نمیگوید. همین روند در دوران جوانی هم مشاهده میشود.
به باور این استاد دانشگاه بیشتر موارد اسیدپاشی پسران بوده که از دختران هنگام خواستگاری «نه» شنیدهاند و از آنجا که این موضوع برایشان بسیار سخت بوده دست به کاری میزنند که به اصطلاح طرف مقابل را تا آخر عمر خانهنشین کنند.
اقلیما معتقد است رواج خودخواهی در میان ایرانیها این روزها چنان شده که در همه عرصهها به راحتی قابل مشاهده است. به عنوان مثال این ضربالمثلی که میگوید «بمان تا موهایت مثل دندانهایت سفید شود» حکایت از همین خودخواهیها دارد.
پسری که نمیتواند به دختر مورد علاقهاش برسد ترجیح میدهد دختر را تا ابد خانهنشین کند این مورد حتی در امور اداری هم دیده میشود.
مدیر قبلی تمام کارهایی که کرده را خراب میکند تا مدیر جدید را به درد سر بیندازد و یا حتی در فوتبال ما هم خودخواهی نمود بیشتری دارد. بازیکن حتی به قیمت از دست دادن یک فرصت خوب گل، توپ را پاس نمیدهد و ترجیح میدهد خودش توپ را شوت کند. اقلیما میگوید این یکی از ویژگیهای کشورهای جهان سومی نظیر ایران است که افراد آن مدام به منافع آنی و خودخواهیهای خود فکر میکنند.