کیمیا خاتون ،همسر شمس تبریزی
سولماز ایگدر
کانون زنان ایرانی
کیمیا خاتون عنوان رمانی است از خانم سعیده قدس که رابطه ی شمس تبریزی و مولانا را پس زمینه وقایع خود قرار داده است. خود نویسنده درباره کتاب چنین مینویسد: «کیمیا خاتون دختر محمدشاه ایرانی و کراخاتون، زیباروی اکدشانی، که پس از مرگ شوهرش به عنوان همسر دوم به عقد و ازدواج محمد جلال الدین بلخی درآمده بود، پس از ازدواج مادرش ساکن حرم مولانا شد و داستان حیرت انگیز زندگی وی در حقیقت نگاهی نیز به بخشی از زندگی واقعی و خانوادگی مولانا دارد، یعنی آن بخش از زندگی او که همواره در سایه عظمت ابعاد روحانی، عرفانی شخصیتش به فراموشی سپرده شده. از همین روی است که هر چند این رمان تاریخی، برداشتی خیالپردازانه از یک ماجرای واقعی میباشد، لیکن به لحاظ تاثیرات عمیقی که این ماجرا بر زندگی دو اسطورهی جهان عرفان، شمس و مولانا داشته است، نهایت وسواس و سعی بر آن بوده که قلم از واقعیات تاریخی فاصلهی زیادی نداشته باشد، به ویژه در زمینههایی چون زمان، مکان، شخصیتها، روابط سببی و نسبی و تاریخ تولدها، دوره خاص تاریخی و حال و هوای قونیه و روابط اجتماعی و دستجات و طبقهبندیهای آن دوره”
سعیده قدس در اولین رمان خود کیمیا خاتون پس از روایت کودکی و بلوغ کیمیا خاتون، و ارائه تصویری تکان دهنده از محدودیتها و بدبختیهای زن بودن در آن دوره، به ازدواج کیمیا با شمس و اختلافات زن و شوهر میپردازد. از حسد و خشونت شمس میگوید و سرانجام زن جوان که پس از ضرب و شتم شدید شوهرش، جان میدهد.
کیمیا خاتون رمانی است شیوا و روان که از دیدی زنانه به این شخصیت گمشده در تاریخ نگریسته است. داستان آن چنان گیراست و آن چنان شما را در تارپود زندگی قهرمانش درگیر میکند که موقع مرگ کیمیا خاتون اندوهگین میشوید. آن جایی که شمس تبریزی وقتی او را شایسته همسری خود نمیبیند و به تدریج به روابط زناشویی با وی بدبین می شود، روزی آن چنان همسر نوجوانش را به باد کتک میگیرد که جثه نحیف وی تاب نمیآورد و چند روزی بعد از ادب کردنش توسط این عارف میمیرد. و شمس تبدیل به قاتل میشود.
واقعهای که در تاریخ به جهت داشتن جایگاه عرفانی شمس و مولانا هرگز از پرده آن چنان که باید به در نیافتاد و چیز زیادی در مورد آن نوشته نشد. داستانی که خانم سعیده قدس هم چنان که در مقدمه کتاب آمده از لابلای کتابهای کتابخانه ملی و کتابخانه گنجبخش اسلام آباد پاکستان بیرون کشیده است..
سعیده قدس کتاب را به مادرش تقدیم کرده است. مادری که درشب های دراز زمستان گلابدره به جای لالایی برایش مثنوی می خوانده
سعیده قدس در سایت رسمی خود به آدرس زیر به پرسش های خوانندگان پاسخ می دهد.
http://saidehghods.com/index_files/Page634.htm