حذفِ نامِ برترین بازیکنان (زنان) از آمارِ مربوط به جام جهانیِ فوتبال
والری الکساندر
ترجمهی سپیده جدیری
فمینیسم روزمره
کم پیش میآید که از رویدادی ورزشی، به اندازهی جام جهانی هیجانزده شوم. در دبیرستان فوتبال بازی میکردم، همچنین در اتحادیهی ملی ورزش دانشگاهی (NCAA) و پنج سالی هم بعد از فارغالتحصیلی از دانشکده، که دو سالِ پر افتخارش در Golden Gate Women’s League ، لیگ برتر گذشت. آنچه که تیم ملی فوتبال مردان آمریکا به آن نائل شده فوقالعاده است، اینکه برای دومین بارِ پی در پی به مرحلهی حذفی رسیده و همینطور، کارِ تیمی و پایداریِ خارقالعادهاش مقابلِ چهار حریفِ ترسناک.
فقط یک چیز در تماشای بازیهای جام جهانی لذتِ مرا خدشهدار میکند، و آن غیابِ یک واژهی ساده است. فقط یک وصفِ کوچک در آماری که واقعاً باید اصلاح شود وقتیکه تیمِ مردانِ ما همچنان دارد اعتبار جهانی کسب میکند. بنابراین میخواهم به مفسّران آمریکاییِ فوتبال بگویم که: لطفا از اعلامِ اینکه لاندن دونوان، «برترین گُلزنِ تاریخِ آمریکا» است دست بردارید. چنین نیست. با ۵۷ گُل در بازیهای بینالمللی، او حتی در فهرست پنج گُلزنِ برترِ آمریکا هم قرار نمیگیرد.
برترین گُلزنِ تاریخِ آمریکا، آبی وامباخ است با ۱۶۷ گل و نفر دوم، میا هام با ۱۵۸ گل، نفر سوم کریستین لیلی با ۱۳۰ گل، نفر چهارم میشل ایکرز با ۱۰۵ گل و نفر پنجم، تیفانی میلبرت با ۱۰۰ گل. در حقیقت، آبی وامباخ برترین گُلزنِ تاریخِ جهان، میانِ تمام بازیکنانِ فوتبال اعم از زن و مرد محسوب میشود.
ممکن است بگویید که فوتبالِ مردان، بازیِ کم گلتری به نسبت فوتبالِ زنان است، مثلاً ۱۲ بازیکنِ زن در جهان وجود دارند که هر یک در بازیهای بینالمللی ۱۰۰ گل یا بیشتر زدهاند و این در حالیست که فقط یک بازیکنِ مرد (علی دایی از ایران) چنین تعداد گلی را در رقابتهای بینالمللی به ثبت رسانده است، یا اینکه بگویید شاید دورهی باقی ماندن در بازی فوتبال برای زنان طولانیتر است و همین موضوع باعث میشود فرصت پیدا کنند در تعداد بازیهای بیشتری در عرصهی بینالمللی شرکت کنند. علاوه بر اینها، تیم ملی فوتبال زنان آمریکا معمولا بسیار بیشتر از تیم مردانمان در بازیهای المپیک و جام جهانی شرکت میکند و بسیاری از بازیهایش نیز به پنالتی ختم میشود، بنابراین، آنها مسلماً فرصتهای بیشتری برای کسب امتیاز دارند. با این حال، برای مقایسهی سرراستترِ این آمارها این موضوع را در نظر بگیرید: چهار تن از اعضای کنونی و سابقِ تیم ملی فوتبال زنان آمریکا در زمرهی ۱۰ گُلزنِ برترِ جهان (از جمله جایگاه اول و دومِ این فهرست) قرار دارند حال آنکه برترین گُلزنِ مَردِ امریکا در جایگاه بیستم این فهرست قرار گرفته است.
فوتبال
قصدم این نیست که چیزی از ارزشِ دستاوردهای لاندن دونوان کم کنم. این دستاوردها قابل ستایش است. اما اینکه هر زمان که دستاوردی کسب میکند، ناغافل بانگ برآوریم که او «برترین گلزنِ کل تاریخِ آمریکا» است – بی آنکه به این موضوع که او برترین گلزنِ مردِ کلِ تاریخ آمریکاست اشارهای داشته باشیم، به اینگونه از ارزش دستاوردهایی که آبی وامباخ و میا هام با برتریشان در تاریخ فوتبال کل جهان کسب کردهاند کاستهایم.
در ورزشهایی نظیر تنیس و ژیمناستیک که زنان آمریکایی به وضوح از همتایانِ مردشان پیشی میگیرند، هیچکس آمار بازیهای مردان را بدون نام بردن از جنسیتشان ارائه نمیدهد. چرا در مورد فوتبال باید فرق داشته باشد؟ چرا تقریبا در مورد تمام ورزشهای دیگر قضیه فرق میکند؟ چرا همهی مردم ادعا میکنند که مایک شیشفسکی پیروزمندترین مربی بسکتبالِ دانشگاهی است حال آنکه همین حالا هم ۱۱۵ بُرد از پت سامیت عقب است، یعنی درصدِ بُردهایش به طور چشمگیری کمتر از اوست (۷۶۳ به ۸۴۱)؟ مگر چقدر سخت است که خیلی ساده واژهی «مردان» را در صحبتهایمان در این باره، فقط به خاطر اینکه دقیقتر صحبت کرده باشیم ذکر کنیم؟
مسئله این است که دستاوردهای زنان را فقط برای «زنان» قائل میشویم اما اجازه میدهیم که موضعِ مردانه، آن محوریتِ فرضی را که از ورزش هم فراتر میرود داشته باشد. هنگامیکه قرار بود عضویتِ سونیا سوتومایور در دیوان عالی آمریکا، به تصویب برسد، اعضای کنگره به دفعات از او پرسیدند (به دفعات!) که آیا به عنوان یک زنِ آمریکای لاتینی، میتواند بیطرف باقی بماند؟ من به یاد نمیآورم که تا به حال در تاریخ جلسات تصویب اینگونه عضویتها، کسی سؤال کرده باشد: «به عنوان یک مرد سفید پوست، فکر میکنید بتوانید به هنگام تصمیمگیریهای قضایی، بیطرف باقی بمانید؟» با در نظر گرفتنِ تصمیمگیریهای قضاییِ اخیر، شاید میبایست از آنها هم چنین سؤالی پرسیده میشد!
باید از این پنداشت که موضعِ مردان، بیغرضانه، منصفانه و بیطرفانه است ونیازی به درنظر گرفتن جنسیتشان نیست، دست برداریم. تمامِ آنچه باید انجام دهیم این است که توجه داشته باشیم که مردان سفیدِ (اغلب) ثروتمندِ متصدیِ مناصب قضایی هیچ کاری برای تنبیه مردانِ سفیدِ (تماماً) ثروتمندی که اقتصاد ما را ویران کردند انجام ندادهاند – و در واقع، گامهایی در جهتِ تضمین حفظِ امتیازهای مالی خود برداشته اند – آن وقت است که میفهمیم مردها هر چه باشند، هنگامی که پای ارزیابیِ دستاوردها و جرایمِ مردانِ دیگری در میان باشد که اتفاقا دقیقا شبیه خودشاناند، بی طرف نیستند.
من مُدام در وبسایتها و شبکههای اجتماعی، به خصوص در لینکدین که سایتی با محوریتِ مشاغل است که مردان در مباحثاش به نسبت بقیهی سایتها فعالترند، با چنین چیزی روبهرو میشوم. آنها دیدگاهها و نظراتشان را به عنوان حقیقتی مطلق بیان میکنند و این واقعیت را نادیده میگیرند که فقط دارند دیدگاهی مردانه را بیان میکنند. این اتفاقا در برخوردی که اخیرا در جایی داشتم نیز پیش آمد، که افرادی داشتند دربارهی چگونگی حلِ یک مشکل جدی در محل کار صحبت میکردند و من پیشنهاد یک جلسه گروهی دادم تا بتوان دربارهی آن مشکل به طور مؤثرتر و بر اساس اتفاق آراء همهی افرادی که درگیر موضوعاند به بحث نشست.
یک نفر پاسخ داد: «هیچکس در این اداره نمیخواهد که باز هم جلسه ای داشته باشیم! مطلقاً هیچکس! این پیشنهادت که باز هم جلسه برگزار کنیم، خودش هر حرف دیگری را که از دهانت بیرون بیاید خنثی میکند.» هوممم… هر حرف دیگری را که بگویم خنثی میکند. نُچ، بدون اغراق.
من به کسی که اظهار نظر کرده بود توضیح دادم که صِرفِ اینکه او به فایده این جلسه اعتقادی ندارد، به این معنا نیست که هیچکسِ دیگری هم چنین اعتقادی ندارد. در واقع، تمام بررسیها ثابت کرده است که زنان در محل کار ترجیح میدهند ارتباطات و همکاریهای عمومیتری داشته باشند و این امر برای خود شرکتها هم نتایج بهتری را به دنبال دارد. آن وقت آن مرد به من گفت که بی بُر و برگرد در اشتباهم و مکالمه را ترک کرد.
اینها همه به همدیگر ربط دارد. مردی که اصرار دارد که «هیچکس دلش میتینگ نمیخواهد!» و آن مردِ نمایندهی کنگره که از قاضی سوتومایور میپرسد که آیا میتواند بیطرف باقی بماند (انگار که خودش بی طرف است!) و آن برنامهی خبریِ ورزشی که در ارائهی این توضیحِ صحیح که لاندن دونوان برترین گُلزنِ مردِ تاریخ آمریکاست کوتاهی میکند، همگی یک چیز میگویند – ما مبنا هستیم، و بقیهی دنیا باید خودشان را با ما مطابقت دهند.
این مسئله از زبانی که به آن صحبت میکنیم شروع میشود. اگر قرار است همیشه از زنانی که در رأس شرکتها قرار دارند، این گونه نام ببریم که فلانی «مدیرعاملِ زنِ فلان و فلان شرکت» است، باید در جای خودش هم بگوییم «مدیرعاملِ مرد». چه کسی میداند، شاید با چنین توصیفی، بازارهای کار هم به طور دقیق از اینکه مردان چند وقت یک بار ورشکست میشوند مطلع شوند و از دیدگاههایی که مرد بودن را لازمهی شغلی میداند دست بردارند.
موضعِ مردان، موضعِ بیطرفی نیست. یک زاویهی دید دارد، زاویهی دیدی مردانه، که متعلق به همه نیست و همیشه هم بهترین نیست. یا همه را با جنسیتشان مشخص کنید یا از هیچکس با جنسیتاش نام نبرید، در غیر این صورت، پیامتان این میشود که یک گروه، معیار است و دیگری انحرافی از آن محسوب میشود، حتی وقتی که «آن دیگری» در آن رشته موفقتر باشد.
و دفعهی بعد که کسی در تلویزیون ملی آمریکا به لاندن دونوان لقب برترین گُلزنِ کلِ تاریخِ آمریکا را داد، عالی خواهد بود اگر خودِ دونوان بزرگمنشی و نزاکتی را که در او سراغ داریم نشان دهد و بگوید: «برترین گُلزنِ مردِ تاریخ آمریکا. هفت زن آمریکایی در این فهرست، در جایگاه بالاتری از من قرار دارند.»
منبع: مجلهی جِزبل