زنان ترنس و جنبشهای فمینیستی
هلیا عسگری
کانون زنان ایرانی
حذف زنان ترنس از روز جهانی خشونت علیه زنان
۲۵ نوامبر «روز جهانی مبارزه با انواع خشونت علیه زنان» نامگذاری شده است و هرسال در این روز تلاش میشود تا به موضوع خشونت علیه زنان پرداخته شود. زنان به واسطه هویت جنسیتیشان در جوامع مختلف و به دلایل فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، سیاسی، قانونی و… انواع خشونت را در طول زندگی تجربه میکنند.
تاکید بر دو موضوع در همین ابتدا بسیار مهم و حیاتی است. اول از همه اینکه زمانیکه درباره خشونت علیه زنان صحبت میکنیم به این معنا نیست که مردان خشونت را در زندگی تجربه نمیکنند. این بحثی است که سالها از طرف مردان مطرح میشود. اما باید به این موضوع اشاره کرد که زمانیکه درباره خشونت علیه زنان صحبت میکنیم، موضوع خشونت سیستماتیک به دلیل هویت جنسیتی مطرح است. دومین موضوعی که در بحث خشونت علیه زنان وجود دارد اینست که همه زنان و انواع خشونتهایی که به آنها وارد میشود باید در این بحث گنجانده شود. تعریف واژه «زن» خود نیز در این بحث اهمیت دارد. باید در نظر داشت که زنانی با هویتهای جنسیتی متفاوت با آنچه که جامعه آن را هنجار و قانون تلقی میکند نیز باید در این مبحث مورد توجه قرار گیرد. برخلاف اینکه زن «همانجنسیتی» و «زن ترنس» هر دو به یک اندازه در رده زنان قرار می گیرند، اما پیش فرض همه از «زن» زن «همانجنسیتی» است و زنان ترنس اغلب از تعریف زنان و ادبیات فمینیستی کنار گذاشته می شوند که این مقاله به این موضوع میپردازد.
اول از همه باید تعریف دقیقی از هویت جنسی، هویت جنسیتی، زن همانجنسیتی و زن ترنس داشته باشیم. جنسیت یا هویت جنسیتی، درکی است که فرد از هویت خود دارد. هویت جنسیتی فرد میتواند با جنسیت تعیین شده او در هنگام تولد همسو یا متفاوت باشد. گروهی از افراد در تمام زندگیشان با همان جنسیتی که به آنها در بدو تولد یا حتی پیش از آن به آنها اطلاق شده، راحت هستند و آن را میپذیرند و تا آخر عمر همانگونه خود را معرفی میکنند؛ من یک زن هستم ….. من یک مرد هستم. به این افراد «همانجنسیتی»،«همسوجنسی» که ترجمه واژه Cis-gender است میگویند. فرد «ترنس» یا «تراجنسیتی» Transgender فردی است که بر اساس ظاهر اندام جنسیاش، هویت جنسیتی به او اطلاق شده که با درک خود فرد از هویتش یکسان نیست و تعریف دیگری از خود دارد. افرادی که با جسم و اندام جنسی منتسب به مردانه متولد میشوند اما خود را یک زن میدانند، «زن ترنس» و به کسانی که با جسم و اندام جنسی زنانه متولد شده اما خود را یک مرد هویتیابی میکنند، «مرد ترنس» میگویند. برخی از ترنسها نیز هویت خود را در هیچ یک از دوگانه زن و مرد تعریف نمیکنند و جنسیت خود را «نانباینری» یا «غیردوگانه» Non-binary gender تعریف میکنند. «تراجنسی» یا ترنسکشوال، فردی است که تمایل دارد بدن خود، به ویژه اندام جنسیاش را تغییر دهد تا مثل یک انسان همانجنسیتی باشد.اما امکان دارد فرد تراجنسیتی تراجنسی نباشد و نخواهد تغییراتی در بدن خود انجام دهد. البته طبق قانون برخی کشورها مانند ایران همه تراجنسیتیها باید عمل تطبیق هویتی را انجام دهند.
سالهاست که بین فمینیستهای ترنس و فمینیستهایی که تنها به زن بودن زنان همانجنسیتی اعتقاد دارند بحث وجود دارد و همچنان با وجود بحثهای فراوان زنان ترنس نتوانستهاند جای خود را در ادبیات و جنبشهای فمینیستی پیدا کنند، و همه مباحث محدود به زنان همانجنسیتی میشود.
بسیاری از فمینیستها معتقدند زن بودن فقط شامل زنان همانجنسیتی است. دلیلی هم که آنها برای حرف خود دارند اینست که زنان ترنس در دوران مرد بودن خود از ساختار مردسالار و امتیازهایی که جامعه برای مردان در نظر گرفته میگیرد بهره برده اند و در تجربه زیستی آنها خبری از تبعیضهایی که زنان از همان بدو تولد با آن مواجه هستند نبودهاند.
به عنوان نمونه، چیماماندا آدیچی، نویسنده مشهور نیجریهای که کتاب «ما همه باید فمینیست باشیم » او عنوان پرفروشترین کتاب آمازون در حوزهی مطالعات عمومی جنسیتی را به خود اختصاص داده است میگوید: « جواب من به این سوال که «آیا زنان ترنس، زن هستند؟» این است که «زنان ترنس، زنان ترنس هستند.» شما در این دنیا بهعنوان مرد با همان امتیازهایی که دنیا به مردها داده زندگی کردید، و بعد تصمیم به تغییر جنسیت گرفتید. راستش برای من پذیرش این موضوع سخت است که تجربه شما را با تجربه زنی که از ابتدا در دنیا بهعنوان زن به دنیا آمده و زندگی کرده و از امتیازهایی که به مردان داده شده برخوردار نبوده، یکسان بدانم».
همین موضوع امتیاز مردانه باعث شده تا زنان ترنس جایی در جنبشهای فمینیستی نداشته باشند که البته به باور فعالان ترنس این نوع برخورد خودش انکار زنانگی و انسانیت زنان ترنس است. فمینیستهای ترنس میگویند که از نظر فمینیستهایی که تنها به زنان همان جنسیتی اعتقاد دارند، زنان ترنس نمیدانند زندگی کردن بهعنوان یک زن و یا حتی طبق بیان خیلی از آنها زن«واقعی» چگونه است و زنان ترنس متحمل رنج نشدهاند. آنها عموما زندگی ترنسها را به دو بخش قبل و بعد از عمل و یا آشکار کردن هویت جنسیتیاشان محدود میکنند که البته همین زندگی بدون پذیرش هویت جنسیتی ترنسها همواره برایشان چالش برانگیز بوده است.
از طرفی دیگر فمینیستهای اینترسکشنال این موضوع را رد میکنند و معتقدند که جنسیت براساس فرهنگی که افراد در آن زندگی میکنند شکلهای گوناگونی دارد و به طور کل تجربهی یکسانی در مورد جنسیت، و دنیای زنانه در هیچ جای دنیا وجود ندارد.
کمبرلی کرنشا که اصطلاح «اینترسکشنالیتی» یا درهمتنیدگی روابط اجتماعی جنسیتی، جنسی، قومی، مذهبی و نژادی را در سال ۱۹۸۹ مطرح کرد در این مورد گفته است که هیچکس نمیتواند بگوید یک دنیای زنانه وجود ندارد، بلکه دنیاهای زنانه بیشماری براساس زمینههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مختلف وجود دارد. پس بنابراین تجربهی زنان ترنس و زنان همانجنسیتی نیز نمیتواند یکسان باشد زیرا تجربهی هیچ دو زنی دقیقاً شبیه به هم نیست.
حذف زنان ترنس از جنبشهای فمینیستی باعث شده تا زنان تراجنسیتی از بحث در مورد خشونت علیه زنان نیز کنار گذاشته شوند. اگر در مطالعات مربوط به خشونت علیه زنان تعریف درستی از واژه «زن» نشود باعث میشود زنان ترنس به طور کامل از مطالعات حذف شوند و محققانی که درباره خشونت علیه زنان کار میکنند، از ابتدا به سراغ زنان ترنس نمیروند و هیچ داده علمی و قابل تاییدی درباره آنها وجود نخواهد داشت. درج نکردن زنان ترنس در دادهها، خشونتی را که زنان ترنس با آن مواجه میشوند را از دید نهادهای آکادمیک و همچنین عموم مردم دور نگه میدارد که این موضوع خود بخشی از پاک کردن صورت مساله است، همچنین پاسخگویی و راهحلی هم برای آن نخواهد بود.
زنان ترنس همه خشونتهایی را که زنان در جوامع مختلف با آن مواجه هستند را تجربه میکنند و علاوه بر آن به خاطر هویت جنسی و جنسیتی خود نیز تبعیضها و خشونتهایی از جمله زنستیزی و ترنسهراسی را متحمل میشوند که شاید زنان دیگر هیچوقت این نوع خشونت و تبعیضها را تجربه نکرده باشند. حال اگر زنان ترنس عضوی از یک اقلیت دینی، مذهبی، قومی و یا سیاسی باشند فشار این تبعیضها و خشونتها چندین برابر میشود. به طور مثال خشونتی که شامل حال زنان ترنس رنگینپوست میشود را زنان ترنس سفیدپوست تجربه نمیکنند. زنان ترنس رنگین پوست ترسهراسی، زنستیزی و نژادپرستی را توامان تجربه میکنند.
بر اساس داده های جمع آوری شده توسط نهاد Transrespect Versus Transphobia Worldwide (TvT) ، حداقل ۳۵۰ ترنسجندر در سال ۲۰۲۰ کشته شده اند که افزایش ۶ درصدی نسبت به سال ۲۰۱۹ داشته است. به طور کلی ترنسها به دلیل ترنسهراسی خشونتهای مختلفی را از سمت جوامع به خصوص جوامعی که آنها را به رسمیت نمیشناسند میبینند. فرهنگ کشورها در میزان آزار و خشونتی که ترنسها با آن مواجه میشوند و آموزش به افراد درباره ترنسها نقش مهمی را ایفا میکند.
بر اساس مطالعهای که توسط موسسه ویلیامز در دانشکده حقوق UCLA انجام شده، افراد تراجنسیتی بیش از چهار برابر بیشتر از افراد همانجنسیتی قربانی خشونت، از جمله تجاوز و آزار جنسی بودهاند. نتایج همچنین نشان میدهد تفاوتی بین مردان و زنان ترنس در تجربه خشونت وجود ندارد.
زنان ترنس معمولا از سنین پایین در خانواده و از سوی والدین و اطرافیان مورد خشونت قرار میگیرند و در سالهای بعد این خشونت را در روابط شخصی، محیط مدرسه، محیط کار، اجتماع و… به اشکال متفاوتی تجربه میکنند.
بیشتر آنها از زمانیکه احساس میکند که به عنوان یک مرد نمیتوانند زندگی کنند و درکی از دنیای پسران ندارند مشکلاتشان به خصوص با خانواده شروع میشود. مانند دختران لباس میپوشند، آرایش میکنند، نوع صحبت کردنشان آن چیزی نیست که خانواده قبول کند و یواش یواش خانواده با حالتی پریشان و در بسیاری از موارد همراه با خشم با آنها برخورد میکنند. بسیاری از آنها ترک تحصیل میکنند و یا به دلیل خشونتی که از طرف خانواده بر آنها وارد میشود از خانه فرار میکنند.
این خشونت در جامعه مردسالار با فرهنگ سنتی و مذهبی و تعصبات مردسالارانه که در لایههای سیاسی و قانونی آن نیز نفوذ کرده و زنان در آن به عنوان شهروند درجه دو معنا پیدا میکنند بیشتر میشود. درست در این نوع جامعه است که غیر از خشونت، زنان ترنس تبعیض را نیز تجربه میکنند. برای چنین جامعهای زن بودن راهی برای به سخره کشیدن و کم اهمیت دانستن افراد است. بنابراین اطرافیان با خشونت کلامی موضوع زن بودن و زنانگی آنها را تقلیل میدهند و به سخره میکشند.
کسانیکه افراد ترنس را مورد خشونت قرار میدهند، از روشهایی استفاده میکنند که در نهایت باعث منزوی کردن آنها میشود. البته در بسیاری از مواقع توسط این تاکتیکها زنان ترنس را تحت سلطه خود قرار میدهند تا از آنها سواستفاده کنند.
فرد آزارگر میتواند عضوی از خانواده، دوست صمیمی و یا شریک زندگی باشد. افرا ترنس از اینکه هویت جنسیتیشان آشکار شود احساس امنیت نمیکنند و این درست یکی از روشهایی است که افراد آزارگر از آن بر علیه زنان ترنس استفاده میکنند. آنها با ایجاد ترس در فرد ترنس از افشای هویت جنسیتی او باعث میشوند تا بیشتر از قبل به فرد آزارگر اتکا کنند و به نوعی فرمانبردار او شوند. خشونت کلامی یکی دیگر از انواع آزاری است که زنان ترنس و البته مردان ترنس با آن مواجه هستند. یکی از هزاران مورد خشونت کلامی علیه ترنسها استفاده از ضمیر It یا در فارسی این است که مختص اشاره به اشیاست. آنها از این طریق هویت جنسیتی فرد ترنس را در نظر نمیگیرند و او را شیءانگاری میکنند.
البته این نکته مهم است که در چنین فضایی نه تنها زنان ترنس بلکه حتی مردان ترنس هم به دلیل هویت جنسیتی زنانه که به آنها نسبت داده میشود و به اشتباه به عنوان یک زن به رسمیت شناخته میشوند، انواع خشونتها و تبعیضها را تجربه میکنند. زنستیزی چیزی است که به عنوان شکلی از خشونت برای زنان ترنس نیز اتفاق میافتد. تجربیات زن ستیزی زنان ترنس به دو موضوع بستگی دارد؛ اول از همه اینکه آیا آنها تطبیق جنسیتی انجام دادهاند و به عنوان یک فرد همانجنسیتی شناخته میشوند و یا نه و دوم بسته به مداخلات پزشکی که انجام داده اند یا نداشته اند می توانند مورد خشونت قرار بگیرند. همه زنان ترنس نمیخواهند از نظر پزشکی تغییر وضعیت دهند یا ممکن است به جراحی هایی مانند زنانه سازی صورت دسترسی نداشته باشند. زنانه بودن نیز برای افراد مختلف معنای متفاوتی دارد. فشار اجتماعی و تعاریف کلیشهای از زیبایی، زنانگی و مردانگی باعث میشود تصویری عموماً غلوآمیز از زنان و مردان ترنس در اذهان شکل بگیرد و هرچقدر زنی ترنس به زن همانجنسیتی که در ذهن جامعه نقش بسته نزدیکتر باشد، بیشتر جنسیت او را به رسمیت میشناسد. فشاری که در مورد نوع پوشش و میزان آرایش بر زنان همانجنسیتی است، بر زنان ترنس چند برابر افزایش مییابد. این موضوع زمانیکه زنان ترنس وارد رابطه با یک مرد به خصوص مردان همانجنسیتی میشود بیشتر نمود پیدا میکند که خود دلیلی برای خشونتهای خانگی خواهد بود. ممکن است زنان ترنس با همسرشان در کنترل ظاهر، صدا و کارهایی که با بدنشان انجام می دهند مشکل داشته باشند. اغلب بر آنها فشار وارد میشود که بیش از حد زنانه به نظر برسند. برخی از زنان ترنس ممکن است مجبور شوند یا تحت فشار قرار بگیرند تا هورمونها یا جراحی زنانگی را مدام انجام دهند. نکتهای که همسران زنان ترنس باید در نظر بگیرند این است که آنها باید از هویت جنسیتی همسرانشان حمایت کنند و این حس را به آنها بدهند که مورد تأیید آنها و جامعه هستند.
البته این نکته را هم باید در نظر گرفت که به دلیل ترنسهراسی و هنجارهای سفت و سخت جنسیتی، داشتن روابط برای زنان ترنس دشوارتر است. فشار زیادی که از سوی جامعه بر این روابط وارد میشود احتمال شکست آنها را در روابط بیشتر میکند. از طرفی به دلیل انگ و تبعیض، بسیاری از زنان ترنس برای وارد شدن به یک رابطه مشکل پیدا می کنند و زمانی که این کار را انجام می دهند، اغلب احساس لیاقت کمتری می کنند و فکر می کنند که گزینه دیگری جز پذیرش رفتار بد خشونت ندارند، زیرا فکر می کنند حداقل در یک رابطه هستند و کسی را دوست دارند و شاید هیچوقت دوباره این امکان را نداشته باشند که کسی آنها را بپذیرد. از طرفی به خوبی خشونت علیه خود و همسر خود را حس میکنند و خود را مجبور به انجام کارهای عاطفی بیش از حد میکنند تنها به این دلیل که شریک زندگیشان به خاطر انتخاب آنها دچار شرم و انگ از طرف جامعه شده است. تراجنسیتیها نه تنها با تبعیض ساختاری و اجتماعی روبرو هستند که شانس آنها را برای تجربه خشونت خانگی و خانوادگی افزایش می دهد، همچنین پذیرش خشونت به دلیل شرمی که جامعه بر آنها تحمیل میکند بستر را برای خشونت خانگی فراهم میکند.
پیشگیری از خشونت خانگی علیه زنان ترنس نیازمند رویکردی است که به همان اندازه که برای زنان ترنس تمرکز دارد و رفتار آنها را شناسایی و تحلیل میکند ، باید روی مردان همانجنسیتی نیز متمرکز باشد. بسیاری از مردان همانجنسیتی در این روابط هیچ رویکرد و رفتار مناسبی ندارند که به آنها کمک کند تا با شرم و انگی که از طرف جامعه متوجه آنهاست مقابله کنند تا از تأثیر مخربی که بر روابط آنها میگذارد جلوگیری کند.
افراد ترنس اغلب بهخاطر هویتهای جنسیتیشان آزار و اذیت زیادی را تجربه کردهاند. این خشونتها از خشونت کلامی گرفته تا فیزیکی، تا رفتار بد با آنها در محیط خانه و خانواده، مدرسه، و محل کار را دربرمیگیرد. اگر از ابتدا و به خصوص در محیط خانواده روابط افراد ترنس بر پایه آزار و اذیت و شرم و خجالت شکل گرفته باشد، رفته رفته این نوع رفتارهای خشونتآمیز را عادی و طبیعی تلقی میکنند به این باور میرسند که آزار و اذیت موضوعی طبیعی و عادی است و آنها باید شاهد این آزار باشند و با آن کنار بیایند. همانطور که گفته شد این حس را با شریک زندگی خود نیز دارند که بستر خشونت خانگی را ایجاد میکند.
غیر از موضوع پذیرش خشونت توسط زنان ترنس، آنها از رفتن به پلیس در صورت دیدن آزار و اذیت یا تعرض می ترسند و عموما خشونتی را که تجربه میکنند گزارش نمیدهند. شاید یکی از دلایل اصلی آن نیز احساس عدم امنیت و ترس از اینکه آیا پلیس آنها را میپذیرد و حرف آنها را گوش میدهد یا نه را دارند.