ایندیرا گاندی، نخست وزیری خستگی ناپذیر
جواد لگزیان
صفحات رسانهها پر از مطالبی درباره ستارگان بی فروغی است که معلوم نیست وجود یا عدم وجود آنها چه تاثیری در زندگی میلیاردها انسان دیگر دارد و مد مو و سایز کفش و رنگ چشم آنها چه رازی از هستی میگشاید. تنها شاخص این ستارهها درآمدهای میلیونی است و شانسی رؤیایی که آنها را از انبوه مردمان بر باد رفته فرودست متمایز میکند. چرا که وقتی آن فرودست نگونبخت با تعجب و حسرت به قیمت رب گوجه فرنگی چشم میدوزد، ستاره بی فروغ با لبخند چک جدیدترین ماشین اش را امضا میکند که در نگاه حسرت زده انبوه بینوایان اگر این طلوع بخت نیست پس چیست. اما و اما خورشیدهایی وجود دارند که با تابش یک اشعه ستارههای مقوایی را برای همیشه بیرنگ میکنند چرا که این خورشیدها از انسانیتی فراموش شده حکایت دارند که به ابدیتی جاودانه هدایتگر است و از روشنایی میگویند و روشنا.”ایندیرا گاندی” یکی از این خورشیدهاست که تا ابد در ورای همه پستها و مقامها و مرزها میدرخشند و نور میبخشند.
تولد، مطالعه، اندیشه
“ایندیرا گاندی” دختر رهبر استقلال و نخستوزیر هند “جواهر لعل نهرو” در ۱۹ نوامبر ۱۹۱۷ در شهر اللهآباد هند به دنیا گام نهاد. در نوجوانی ایندیرا پدرش به زندان افتاد و مادرش به سختی بیمار شد. ایندیرا نامههای پدر از زندان را مرتب و تمیز حفظ کرد که در کتابی به نام “نگاهی به تاریخ جهان “منتشر شد. لعل نهرو در این کتاب خطاب به او و البته همه دختران جهان از اهمیت تاریخ بشری و بی اهمیتی روزمرگی مینویسد: «… تو اکنون ده سال داری و چقدر بزرگ شدهای! تو حالا یک دختر خانم جوان هستی، این طور نیست؟ بله، یک دختر جوان! در نظر تو یک صد سال مدت بسیار درازی جلوه میکند. فکر کن که هزار سال چقدر دراز است و آن وقت یک میلیون سال که هزار هزار سال میشود چقدر خواهد شد! گمان میکنم که نمیتوانیم معنی واقعی این رقم را به درستی با مغز کوچک خودمان درک کنیم… ما تصور میکنیم که موجودات بسیار مهمی هستیم ولی اغلب، چیزهای بسیار کوچکی ما را از جا به در میبرند و ناراحت میسازند. اما این وقایع کوچک در برابر تاریخ عظیم و طولانی دنیا چه ارزشی دارند؟ چقدر مفید است که مطالبی درباره این دورانهای ممتد تاریخ گذشته بخوانیم و بیاموزیم زیرا در این صورت دیگر برای چیزهای کوچک و عادی ناراحت نخواهیم شد.»
آغاز رویای ایندیرا
ایندیرا از همان روزهای کودکی با سیاست آشنا شد و در کنار مطالعه و اندیشه همیشگی با یک رویای زیبا انس گرفت: «من از نخستین سالهای کودکی با سیاست خو گرفتم و با سیاست بزرگ شدم، آرزوی دوران کودکی من این بود که ژاندارک هند بشوم و با همین آرزو بزرگ شدم… شاید اخلاق و رفتار من نسبت به سنم کمی تند و خشن بود، عمههایم میگفتند که من عوضی به دنیا آمدم و میبایست پسر میشدم. عمههای من با مادرم هم اختلاف داشتند و گاهی کار آنها به مشاجره میکشید… من مادرم را خیلی دوست داشتم و وقتی بین آنها دعوا میشد به طرفداری از مادرم به عمههایم حمله میکردم.»
وداع با عروسک فرنگی
ایندیرا تربیت اجتماعی خود به عنوان یک فرد متعلق به طبقه ثروتمند با لباس و فکر غربی را کنار گذاشت و با اینکه در آکسفورد تحصیل کرد لباس ساده هندی و چهره بی آرایش یک زن جدی را به عنوان مشخصه خود انتخاب کرد.
او در مسیر خودشناسی و خودکفایی با عروسک فرنگی وداع کرد و به ساری هندی سلام داد: «یک روز یکی از خویشاوندان که از پاریس آمده بود یک لباس زیبای برودری دوزی شده برای من آورد ولی پیش از آنکه آنرا بگیرم مادرم گفت یکی از شعارهای ما در مبارزه برای استقلال هند این است که لباس خارجی نپوشیم و فقط از پارچههای هندی برای خودمان لباس بدوزیم و به همین دلیل از قبول هدیه خودداری کرد. خویشاوند ما گفت: اختیار قبول یا رد سوغاتی مرا به خود ایندیرا واگذار کنید. مادرم رو به من کرد و پرسید ایندیرا چه میگویی؟ با اینکه اشتیاق زیادی به گرفتن لباس داشتم گفتم: قبول نمیکنم. خانم خویشاوند با طعنه گفت: پس چرا با عروسک فرنگی بازی میکنی؟ این حرف خیلی بر من گران آمد و در آن عوالم کودکی چند روز با نفس خود میجنگیدم. تا اینکه یک روز تصمیم خود را گرفتم. عروسک محبوبم را برداشتم و با یک کبریت به پشت بام خانه رفتم. عروسکم را آتش زدم…»
یک مصیبت غم انگیز
مادر ایندیرا به سختی بیمار شد و او با مادر برای معالجه به سوئیس رفت. ایندیرا در مدرسه بکس سویی ادامه تحصیل داد و در آنجا زبان فرانسه و اسکی را به خوبی یاد گرفت. متاسفانه مادر او درگذشت و ایندیرا اندوهگین به هند بازگشت. ایندیرا ولی تسلیم غم نشد و تمام وقت خود را به مطالعه و درس خواندن گذراند. او با گذراندن واحدهای تحصیلی در آکسفورد، از دانشگاه ویسوا بهاراری در بنگال فارغ التحصیل شد و با ادامه فعالیت سیاسی در سال ۱۹۵۵ به عنوان عضو حزب کنگره ملی هند انتخاب شد.
ازدواج و مسئولیت پذیری خانوادگی
او در سال ۱۹۴۲ در سن ۲۵ سالگی با فیروز گاندی یک پارسی تبار و از دانش آموختگان رشته اقتصاد در دانشکده اقتصاد لندن ازدواج کرد و ازین پس بنام ایندیرا گاندی شهرت یافت. از سال ۱۹۴۷ که هند استقلال یافت و نهرو به عنوان اولین نخست وزیر هند زمام امور را بدست گرفت ایندیرا بیش از پیش به فعالیتهای سیاسی روی آورد و در حزب کنگره، مسئولیتهای مهمی را عهده دار شد.
ایندیرا به عنوان وزیر اطلاعات و تبلیغات در کابینه «لعل بهادر شاستری» دومین نخست وزیر هند بعد از نهرو حضور یافت. او با داشتن دو فرزند پسر «راجیو» و «سانجیو»، عملاً جدا از شوهرش زندگی میکرد و بیشتر به عنوان پرستاری و مراقبت از پدر نزد او بود. فیروز گاندی در سال ۱۹۶۰ در نتیجه یک حمله قلبی در گذشت و ایندیرا مسئولیت تربیت و اداره دو پسرش را پذیرفت.
خانم نخست وزیر
با مرگ شاستری، ایندیرای ۴۷ ساله در یک رقابت انتخاباتی با موراجی دسای سیاستمداری ۷۰ ساله توانست در ۱۹ ژانویه ۱۹۶۶ عنوان سومین نخست وزیر هند را به دست بیاورد. خانم نخست وزیر “ایندیرا گاندی” بلافاصله با روزانه هیجده ساعت کار وارد عمل شد و به سرعت برنامه خود “ارتقای سطح اقتصادی هند “را عملی کرد. او در اولین قدم بانکها را ملی کرد و با تمام توان در جهت خودکفایی هند گام برداشت.
با اراده قوی خانم گاندی در دهه هفتاد “هند”این کشور فقیر و پرجمعیت با “انقلاب کشاورزی: استفاده از روشهای نوین کاربرد ماشین آلات کشاورزی، انتخاب محصولات پربازده، استفاده از کودهای جدید و اصلاح روشهای آبیاری” از واردکننده مواد غذایی تبدیل به صادرکننده شد، به انرژی هستهای دست یافت و ماهوارهای با توانایی حمل موشک به فضا را پرتاب کرد.
با قدرشناسی مردم و پیروزی درخشان حزب کنگره در انتخابات سال ۱۹۷۱، هند پنجسال فرصت دیگر به ایندیرا داد و او با تمام توان در جهت ادامه مسیر کوشید.
شکست تلخ
انواع دسیسهها علیه ایندیرا ادامه داشت. با شکایت مخالفان به اتهام تقلب در انتخابات، ایندیرا محکوم شد. او برای بی اثر کردن رأی دادگاه، با اعلام وضع اضطراری و گرفتن اختیارات فوق العاده از پارلمان با هزاران نفر از مخالفان رویارو شد که این مساله به شکست انتخاباتی ایندیرا گاندی در سال ۱۹۷۷ انجامید.
دوباره ایندیرا، دوباره هند
با آشکار شدن بی کفایتی مخالفان ایندیرا در منصب نخست وزیری بار دیگر نام او در سراسر هند طنین انداز شد. ایندیرا با بیش از شصت هزار کیلومتر مسافرت در همه جای هند حضور یافت و در ۳۸۴ حوزه انتخاباتی سخنرانی کرد و با گفتگو با مردم آنها را به انتخابات و رأی آگاهانه فراخواند. به این ترتیب در انتخابات ژانویه سال ۱۹۸۰ میلادی، ایندیرا گاندی با رأی اکثریت مردم به طور چشمگیری پیروز شد و قدرتمندانه به صحنه کار و عمل بازگشت. یکصد هزار رأی مردم به فرزند ایندیرا در یاد تاریخ خواهد ماند.
برنامههای پیشرو
برنامه پیشرفت و صنعتی شدن هند به سرعت ادامه یافت و خانم گاندی با دیپلماسی فعال با سیاست گرایش به شرق با غرب نیز رابطه خوبی برقرار کرد. دستور قاطع خانم گاندی در راستای کنترل فقر برای ایجاد سیستم کنترل جمعیت هند و برخورد محکم وی با جدایی طلبان آشوبگر چهرهای مصمم از خانم نخست وزیر ترسیم کرد. ایندیرا هوشمندانه درباره نقشههای استعمار گفت:” روح آزادی با روح برابری همگام است. ما در ورای مشکلات سیاسی انقلاب ناتمام، با وظایف پیچیده و دشوار اقتصادی نیز رویاروی هستیم. بهرحال، تحسین واقع گرایانه از منابع طبیعی ما، تواناییها و رقابتها، امکان همکاری جمعی را به منظور کاهش اتکای ما به کسانی که به حاکمیت ما احترام نمینهند، آشکار میسازد. به طوری که نمیتوانند اهرم اقتصادی را که به صورت چهره در نقاب کشیده و به خاطر مقاصد سیاسی مورد استفاده قرار میدهند، علیه ما به کار گیرند. استعمار نو، نسبت به تلاشهای ما برای دستیابی به خودکفایی روی خوش نشان نمیدهد.”
گلولههای ناکام جهل
در کورانی از حوادث و توطئهها گروهی از طرفداران یک فرقه جدایی طلب پس از درگیری با ارتش به معبد آمریستار پناهنده شدند. خانم گاندی دستور حمله به آنها را صادر کرد و با عملیات ستاره آبی معبد جدایی طلبان مورد حمله قرار گرفت. سرانجام خانم گاندی در ۳۱ اکتبر سال ۱۹۸۴ با گلولههای دو محافظ وابسته به این فرقه ترور شد اما برنامههای پیشرو و انقلابی وی در هند برای همیشه ماندگار شد و یک تجربه خوب انسانی را به یادگار گذاشت.
درس تاریخی فراموش نشدنی
بررسی زندگی و مواضع و دیدگاههای ایندیرا گاندی نشان میدهد که او مطلقاً به ایده آلهایش ایمان داشت و در این مسیر نورانی گام برمی داشت و به جای روزمرگی و تسلیم به شرایط تاریخ ساز بود. او به خوبی دریافته بود که تاریخ بی عملی سیاسی و بی عرضگی را نمیبخشد و تحرک آرمانگرایانه در عرصه سیاست با اشغال فرصت طلبانه منصب سیاسی یا برگزاری شوی تلویزیونی یا حضور در بنگاه معاملاتی یا ماستبندی و هندوانه فروشی تفاوت دارد. به همین جهت بود که ایندیرا با دریافت رأی مردم جانانه به میدان آمد و به عمل سیاسی دست زد. خانم نخست وزیر خستگی ناپذیر “ایندیرا گاندی” برنامه ریز و بالنده، انقلابی و رزمنده با تلاش و پشتکار بر موانع پیروز شد و قصه پیروزی بر تاریکی را جاودانه ساخت: او یک کشور پرجمعیت و فقیر آسیایی یعنی “هند” را به سرعت در کشاورزی خودکفا کرد، به انرژی هستهای دست یافت و ماهواره سرافراز هندی را به فضا پرتاب کرد.
حرفهای ایندیرا
-من در برابر وظیفهای که برعهده گرفتهام خود را یک زن نمیدانم. اگرزنی برای انجام هر وظیفهای صفات لازم را داشته باشد باید به او امکان داد که به انجام وظیفه پردازد.
-زنانی با خصا ل و الا توانستهاند تمام سدهای اعتقادات فرسوده و کهن را درهم بشکنند و هر وقت که چنین توفیقی حا صل کردهاند مردم بدون چون وچرا ایشان ر ا پذیرفتهاند.
-ما پدر و مادرها وظیفهای بسیار پیچیده و ظریف داریم و آن اینکه بدون دخالت و فضولی بیجا و بدون اینکه شخصیت خود را در کودک نفوذ دهیم یا امیال و آرزوهای خویش را بر او تحمیل کنیم به راهنمایی فرزندان خود بپردازیم. ما باید در فرزند خود شهامت و اعتماد بنفس را پرورانده و به او کمک بدهیم که خود تکامل پذیرد.
-تنها یک ملت ضعیف که به خود اعتماد و اطمینان نداشته باشد از طرف دیگران احساس توهین میکند، هیچکس جز بر اثر رفتار خودش نمیتواند خفیف و بی آبرو شود.
-عادت کردن به ذهنی باز، روشن بینی و حقیقت طلبی حفاظی در برابر خیالبافی ها و عبارت پردازیها ی پر هیاهو و بی حاصل خواهد بود.
-من به آزادی زنان همانگونه اعتقا د دارم که به آزادی مردان هم معتقدم یعنی آزادی از هر گونه جهل و تعصب و خرافه، آزادی از تنگ نظریها و کوته فکریهایی که از اندیشهها و عا دات کهنهٔ روزگاران گذشته نتیجه شده است. مردان و زنان میتوانند به هم کمک کنند که جامعهای بهتر و جها نی بهتر بوجود آید.
-من به دموکراسی اعتقاد دارم. این اعتقاد نه از جهت خود دموکراسی بلکه از جهت اعتقاد به فرد انسان است. در دموکراسی فرد انسان حقوقی بیش از سیستمهای دیگر بدست میآورد و امکانات بیشتری برای پیشرفت و تکامل خویش دارد. دموکراسی یک راه و روش زندگی است. باید تصمیمات بطور علنی گرفته شود و باید مردم حق انتخاب کردن داشته باشند و بتوانند حکومت خود را به شکلی مسالمت آمیز تغییر دهند.