مینا کمال رهبر جمعیت زنان انقلابی افغانستان
مبینا خیر اندیش ساعی (فعال حقوق زنان افغانستان)
ببینید این قطرات خون از کجا میآید؟
سیوپنج سالهگی ترور مینا کشور کمال
مینا کشور کمال سی و پنج سال پیش از امروز در ۱۵ دلو ۱۳۶۵ خورشیدی در کویته پاکستان ترور شد. هنگامی که خون جوان مینا در خیابان جاری شد، او تنها ۳۲ سال داشت.
مینا رهبر جمعیت زنان انقلابی افغانستان بود. او این جمعیت را در ۲۱ سالگی اساس گذاشت. مینا تمامقد علیه یورش جماهیر شوروی به سرزمینش مبارزه کرد و به اسلام سیاسی نیز «نه» گفت. او از دانشکده شرعیات دانشگاه کابل فارغ شده بود، اما بعداً به یکی از جدیترین منتقدان احزاب هفتگانه جهادی بدل شد. مینا برای ایجاد دولت سکولار و سوسیالیست میرزمید. او شعر میگفت، مقاله مینوشت، مجله پیام زن را چاپ میکرد و علیه دیکتاتوری شبنامه پخش میکرد. یکی از تواناییهای مینا، قدرت بسیج زنان و کار سازمانی با آنها بود. او توانسته بود در میان دانشجویان و شاگردان مکاتب نفوذ کند و پای آنان را به کار سازمانی بکشاند.
به چند سطر برجسته از زندگینامه مینا کشور کمال توجه کنید: مینا در برابر اشغال سرزمینش توسط نیروهای شوروی تظاهرات کرد، دولت تظاهرات را سرکوب کرد. دو تن از شرکتکنندگان اعتراضات به نامهای ناهید و وجیهه به ضرب گلوله کشته شدند و تعدادی نیز زندانی و شکنجه شدند.
احزاب جهادی بارها او را تهدید به ترور کرده بودند.
مینا در سال ۱۳۶۳ به عنوان «نماینده مقاومت افغانستان» به فرانسه سفر کرد. حزب سوسیالیست فرانسه در کنگره حزب هنگامی که سوسیالیست به قدرت رسیده بودند، مینا را دعوت کردند. مینا در این کنگره سخنرانی کرد و حضار ده دقیقه برای او کف زدند. روایت است که سخنرانی پر شور او بر مذاق نماینده اتحاد جماهیر شوروی خوش نخورد و او مجلس را ترک کرد.
مینا بعد از این سخنرانی، به چندین کشور دیگر اروپایی رفت و با سیاسیون این کشورها ملاقات کرد تا پیام مردم افغانستان را به آنها برساند.
او در پاکستان مکاتب، شفاخانه، یتیمخانه، موسسات صنایع دستی و کارخانههایی را برای مهاجران افغانستان راه اندازی کرد و سرانجام در پاکستان ترورش کردند.
زندگینامه مینا از سرکوب طولانی زنان و مبارزات طولانی آنها علیه رژیم استبدادی حکایت میکند. مبارزه زنان در تاریخ ما پدیده تازهای نیست. مبارزه برای دموکراسی سکولار پس از یازده سپتامبر به این سرزمین وارد نشده، بلکه ریشه در خواستها و نیازهای بومی مردم دارد.
نکته دوم این است که تاریخ ما انقطاع روندهای سیاسی است. به دلیل فروپاشیهای پیهم، نسلهایی از مبارزان زن، نویسندگان، هنرمندان و… فرصت نیافتهاند با نسلهای جدیدتر ارتباط برقرار کنند، با همدیگر گپ بزنند و از تجربیات همدیگر استفاده کنند. زنان معترض کابل امروز نیز در کابل تظاهرات میکنند، به جرم تظاهرات مسالمتآمیز ترور میشوند، آنها را میربایند، شکنجه میکنند و توهین و تحقیر میشوند. این نسل جوان فرصت یادگیری و مشوره با نسل مینا کشور کمال را ندارد. آنها نسل بیاستاد اند. همانگونه که نسل مینا کشور کمال استاد نداشت و نسل خودساخته بود. در افغانستان رابطه بین نسلها مثل نواری قیچی شده است.
نکته سوم: مینا کشور کمال در یکی از نوشتههایش گفته بود: من زنم که دیگر بیدار گشتهام / من راه خود را یافتهام و هرگز بر نمیگردم.
مینا کمال را سی و پنج سال پیش از امروز کشتند، اما زنان بیدار کابل سی و پنج سال بعد به خیابان بازگشتند و علیه استبداد اعتراض کردند. آنها بازگشتند. آنهایی که امروز زنان را دوباره سرکوب میکنند، درسی از تاریخ نگرفتهاند. هزار بار دیگر هم سرکوب کنید، آنها باز خواهند گشت.