خاکِ سستِ زنبودگی در افغانستان
«آخر هر روایتی باید دلیلِ راوی معلوم باشد و من دلیلی ندارم جز قبرها، رجعت مدام به قبرها، به تنها شانِ بازمانده یک قوم.» روایتی که سرانجام به ایستادن کنار مزار پدر ختم میشود. در انتها درست همانجایی میایستد که در ابتدای کار بود. این بار به جای چشم در چشم شدن با پدر، چشم بر سنگ قبر میدوزد. سستی هویت را کنار پدر روایت میکند:«خاک را مشت میکنم که بیمکث از لابهلای انگشتانم سر میخورد. سست …سست … انگار ذرهای وطن هم حاضر نیست در شیار لاغر انگشتانم بماند تا برای خودم نگهش دارم، تا بنویسمش.»
ادامه